«مرده ميبرن كوچه به كوچه»!
سعي و مواظبت مردم در عبور و مرور در جادهها بيشتر و تصادفات كمتر خواهد بود. اين نكته بديهي است كه دريافت اطلاعات محلي و شهري (نه كشوري و حتي استاني) براي شهروندان از ميزان خطر و فراگيري مسري بيماري كرونا؛ ربط مستقيمي با ميزان رعايت پروتكلها دارد. اكتفا به رنگبندي مناطق خطر شهري به زرد، نارنجي و قرمز كه تمهيدي مديريتي و براي مديران و نقشههاي Gis ميباشد اثري كوتاهمدت و فرار براي ساكنان شهري آن مناطق دارد. تكيه يكجانبه بر هوش و احساس ديداري صرف بعد از مدتي اثر خود را از دست ميدهد و مستحيل و منجمد ميشود. در صورتي كه آمار و دادههاي روزانه واجد ديناميك دادهاي ميباشند و بر هوش منطقي و شناختي فرد اثر ميگذارند. بيان منطقهاي و محلي تعداد مبتلايان از سنين و جنسهاي مختلف فرد را از توهم مرگ همسايه يا فقط براي سنين بالا و جنس يا طبقه ديگر بيرون ميآورد و او را با واقعيت دهشتانگيز مرگ بيرحم و فراگير روبهرو ميكند. هرقدر آمارهاي داده شده روزانه جزئيتر و دقيقتر باشند، ميتوانيم شيوههاي شيوع و حتي سبك فرهنگي ابتلا به بيماري را در هر منطقه و محلي بيابيم. بي گفتوگو شيوه ابتلا و سرايت در خوزستان با شيوه ابتلا و سرايت بيماري در مازندران يا سيستان و بلوچستان، تفاوت دارد و اين حتي به درك اجتماعي آنها از پروتكلها و حتي «فاصله اجتماعي» مربوط است. اين نكته و توجهي است كه در دستورالعملها و پروتكلهاي يكسانساز و مركزمحور وجود ندارد و همه را پوشش نميدهد. اينها بديهيات تعامل و رابطه ميان آگاهي و عمل كنشگران است. اما نميدانيم متاسفانه چرا هنوز بعد از يك سال و نيم از شهروندان و جامعه اين اطلاعات روزانه و حياتي دريغ ميشوند. اين جانهاي عزيز را شايسته اين نيست و نبود كه اينچنين در اين ناقصي و نيمهتمامي اخبار و در اين احوال رها شوند؛ احوالي كه هر اهل نظري انگشت حيرت و افسوس به دهان ميگزد و بر خاموشي اين جانهاي عزيز ميگريد: «كه اگه خاموشه /واسف نف نيس /يه عالم نف توشه!»