• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4999 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲۱ مرداد

ظهر مرداد

سروش صحت

تاكسي توي ترافيك گير كرده بود. كمي جلوتر پسربچه ده، يازده ساله‌اي سرش را برده بود توي سطل آشغالي كه كنار خيابان بود و سطل را مي‌كاويد.
 هوا گرم بود و آفتاب داغ به مغز سر پسربچه مي‌خورد.
 زني كه جلوي تاكسي نشسته بود به پسربچه خيره شده بود. 
همان موقع يك نوازنده ويلون كه آهنگ شادي مي‌زد كنار پنجره آمد و جواني كه همراه او بود، جلوي تاكسي شروع به قر دادن كرد. نوازنده بد ويولن مي‌زد و شرشر عرق مي‌ريخت و بد مي‌رقصيد.
 عقب تاكسي نشسته بودم و به پسربچه‌اي كه توي سطل آشغال را مي‌گشت و مردي كه ترانه‌اي شاد را بد مي‌نواخت و جواني كه عرق‌ريزان و با اخم مي‌رقصيد نگاه مي‌كردم. 
زني كه جلوي تاكسي نشسته بود يك‌دفعه شروع به گريه كردن كرد.
 راننده پرسيد: «چرا گريه مي‌كنيد؟» زن گفت: «نمي‌دونم».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون