بري ليندون
اسدالله امرايي
بري ليندون نوشته ويليام تكري با ترجمه محمود گودرزي در نشر برج منتشر شده است. اين رمان از برجستهترين رمانهاي تاريخ ادبيات انگلستان است كه در نقد صريح جامعه طبقاتي و خاصه طبقه اشراف نوشته شده. رماني كه از بسياري جهات شباهتهاي غيرقابل انكاري به «تريسترام شندي»، ديگر شاهكار ادبيات انگلستان دارد، گويي باز كردن دريچهاي ديگر به آن جامعه در يك قرن بعد است.تكري جسارتي عجيب همچون انقلابيون قرن نوزدهمي اروپا، زندگي شيادانه و بياخلاقيهاي پي در پي مردم را هجو ميكند. بري ليندون ماجراي جواني ايرلندي است كه در جواني عاشق دختردايي خود ميشود و از سر خامي و بيتجربگي با افسري انگليسي كه خواستگار اين دختر است دوئل ميكند، دوئلي كه البته همه چيزش ساختگي است و هدفي ندارد جز راندن بري پرشور و عاشق پيشه از محل. بري چارهاي جز ترك خانمان نميبيند و از منطقه روستايي خود راه شهر دابلين را پيش ميگيرد و از همان ابتداي راه با زني شياد همسفر ميشود كه به كمك شوهر كلاهبردارش سكههاي بري را از چنگش بيرون ميآورد. راوي، شيادي دروغگو، بياخلاق و البته سرشار از حماقت را روايت ميكند كه همه كار ميكند تا به زندگي اشرافي دست يابد. كار بزرگ تكري در بري ليندون، قرار دادن خواننده در موقعيتي است كه جملههاي راوي دروغگويي را ميخواند و همزمان ميخندد، از تاسف سر تكان ميدهد و حتي به ناگه خودش را در مواجهه با وضعيتي تراژيك ميبيند. اين رمان از آن دست آثار بزرگي است كه ميتوان هم به مثال آينهاي ديدش كه برابر جامعهاي قرار گرفته كه مدتهاست به درستي خودش را با جزييات تماشا نكرده و از زشتيها و فرتوتيهاي خودش بياطلاع است و هم ميتوان به مثال تصويري از انسان عصر جديد تا همين امروز و پس از اين به آن نگاه كرد؛ انساني كه دورزماني است فراموش كرده اخلاق انساني و شرافت چيست. استنلي كوبريك با اقتباس از اين رمان فيلمي ساخت. ويليام ميكپيس تكري، رماننويس انگليسي در كلكته به دنيا آمد و پدرش، يكي از مقامات بلندپايه كمپاني هند شرقي بود. مادرش هم در همين كمپاني فعاليت داشت. او در پنج سالگي به انگلستان فرستاده شد و در مدرسههايي در ساوتهمپتون و چيسويك به تحصيل پرداخت. تكري كار نويسندگي را با نوشتن هجويه آغاز كرد و موفق به خلق شخصيتهاي منحصربهفرد و كم نظيري در آثارش شد. «از علياحضرت پرنسس فردريكا آمليا سخن گفتهام كه تحت تاثير موفقيتم قرار گرفت و همواره حقشناسانه به حمايتي خواهم انديشيد كه آن بانوي بلندمرتبه نصيب بنده كرده. او علاقه وافري به قمار داشت همانطور كه زنان كم و بيش تمام دربارهاي اروپاي آن روزگار داشتند.»