• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4999 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲۱ مرداد

آلما و مردي كه زياد مي‌دانست

حسن لطفي

سيزده آگوست (بيست و دوم مرداد ماه) امسال اگر آلفرد هيچكاك و همسرش آلما زنده بودند، مي‌توانستند در جشني مشترك يكصد و بيست و دوسالگي خودشان را جشن بگيرند. تازه اگر آلما هم اصرار مي‌كرد تا در زادروز خودش اين جشن برگزار شود، بازهم فرق زيادي نمي‌كرد و جشن فقط به يك‌ روز بعد (چهارده آگوست) منتقل مي‌شد. البته همه اينها يك فرض محال است. چهل و دو سال پيش آلفرد هيچكاك و چهل و چهار سال پيش آلما ره ويل از اين دنيا بيرون رفته‌اند و در حال حاضر امكان برگشت ندارند. با اين حساب ديگر نمي‌توانيم به آن جشن تولد فكر كنيم (تازه اگر اهل جشن تولد بوده باشند!) اما مي‌شود در مورد رابطه كاري اين دو و نقش هر كدام در زندگي ديگري صحبت كرد. اگر معتقد باشيم پشت سر هر مرد موفقي، زني قدرتمند وجود دارد، مي‌توانيم باتوجه به اينكه آلما از اولين فيلم آلفرد هيچكاك (باغ لذت- ساخته شده در سال 1926) همسر و همكارش بوده به نقش او در 53 فيلم سينماي اين استاد مسلم سينما، خصوصا سرگيجه، رواني، بدنام، مردي كه زياد مي‌دانست و... اشاره كنيم، اما از آنجايي كه اين نظر پايه چندان محكمي ندارد مكث بر آن نمي‌تواند نكته تازه‌اي را براي علاقه‌مندان به سينماي هيچكاك مشخص سازد. آن هم در حالتي كه گذر زمان نتوانسته از تاثير او بر فيلمسازان بسياري (فرانسوا تروفو، اسپيلبرگ، ديويد فينچر، بهرام بيضايي، تارانتينو، برايان دي پالما، پولانسكي و...) بكاهد و هنوز بدون حضور در پشت ميز استادي و تنها به مدد آثارش مربي و استاد بسياري از فيلمسازان سينماي كلاسيك دنيا است. فيلم هاش به عنوان الگوي قابل قبول سينماي كلاسيك در دانشگاه‌هاي معتبر دنيا تدريس مي‌شود و.... هنوز كتاب‌هاي زيادي درباره او نوشته مي‌شود تا به علاقه‌مندان جدي سينما يادآوري كند آلفرد هيچكاك فقط فيلم مردي كه زياد مي‌دانست را نساخته است (آن هم دو بار) بلكه خودش نيز در عالم هنر مردي است كه چيزهاي زيادي مي‌دانست. چيزهايي كه بيشترش مربوط به خصوصيات مشترك آدم‌ها بود. او به خوبي مي‌دانست چگونه بيننده را همچون موم در دستان خود به هر شكلي كه مي‌خواهد در بياورد، با او كاري بكند كه يك نوازنده چيره‌دست با پيانويش مي‌كند (جايي گفته بود از اينكه بتوانم تماشاگرها را مثل پيانو بنوازم واقعا لذت مي‌برم) مي‌دانست داستان يك فيلم را چگونه همچون سينماي صامت با تصوير بيان كند، آن‌هم طوري كه بيننده با دلهره‌هايي كه او بر پرده مي‌اندازد وحشت‌زده شود و از اين وحشت لذت ببرد. مي‌دانست ترس هميشه بد نيست. كافي است براي خلاص شدن از آن راهي درست پيدا كني. راهي كه براي او زماني فراهم مي‌شد كه با هيكل خپلش روي صندلي كارگرداني مي‌نشست و فرمان حركت مي‌داد (معتقد بود تنها راه خلاص شدن خودش از ترس‌هايش، فيلم كردن آنها است). گمانم در بسياري از آن لحظات آلما نيز كنارش بوده است. در اين مورد شك چنداني ندارم. برخلاف نظريه قبلي (تاثير آلما در زندگي هيچكاك) در مورد اين يكي مي‌توانيم با همكاري پنجاه ساله آنها (از 1926 تا 1976 كه توطئه خانوادگي به عنوان آخرين فيلم هيچكاك ساخته شد) به درك متقابل هر دو نفرشان از هم اشاره كرد. دركي كه اگرچه در نگاه اول عادي به نظر مي‌رسد، اما با كمي درنگ و با درنظر گرفتن دلايل برخي شركت‌هاي بزرگ براي اجتناب از استخدام بستگان درجه يك، مي‌توانيم به اهميت اين همكاري پي ببريم، خصوصا وقتي مثل پل دانكن (نويسنده كتاب آلفرد هيچكاك از مجموعه كتاب كوچك كارگردانان) معتقد باشيم بهترين همكار هيچكاك، همسرش آلما بود. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون