تركيه، متحدي استراتژيك يا رقيب آينده
حسين مسعودنيا
رجب طيب اردوغان رييسجمهور تركيه در مراسم رونمايي از پهپاد پيشرفته بيرقدار آكينجي گفت كه از اين پس هيچكس نميتواند سنگي را در خاورميانه بدون اجازه تركيه جابهجا كند و تحقق صلح در منطقه تنها از طريق مشاركت و همكاري اين كشور امكانپذير است. بيان چنين سخناني از سوي رييسجمهور تركيه مهر تاييدي بود بر آنچه اين كشور در پرتو دكترين نوعثمانيگري در منطقه دنبال ميكند. پس از به قدرت رسيدن حزب عدالت و توسعه در تركيه از سال 2002 به بعد بهتدريج سياست خارجي اين كشور دچار تحول شد. احمد داود اوغلو وزير خارجه و نخستوزير سابق تركيه طراح دكترين نوعثمانيگري در كتاب خود تحت عنوان عمق استراتژيك بود. مهمترين تحول در سياست خارجي تركيه براساس اين دكترين فاصلهگيري تدريجي از اردوگاه غرب به دليل نارضايتي از نپذيرفتن اين كشور در اتحاديه اروپا و حمايت برخي از كشورهاي اروپايي از موضوع نسلكشي ارامنه در تركيه و در مقابل تلاش اين كشور براي احياي نفوذ تاريخي، سياسي، معنوي و اقتصادي خود در كشورهايي بود كه بر خرابههاي امپراتوري عثماني در محدودهاي از غرب آسيا تا شمال آفريقا شكل گرفته بودند. راهكارهاي دولت تركيه براي نيل به هدف در چارچوب دكترين نوعثمانيگري تنشزدايي در روابط با همسايگان و به حداقل رساندن آن، گسترش روابط اقتصادي همراه با ميانجيگري در حل بحرانهاي منطقهاي بود. تحولات خاورميانه از سال 2011 به بعد و وقوع جنبشهاي موسوم به بهار عربي يا بيداري اسلامي فرصت مناسبي در اختيار تركيه قرار داد تا اين دولت به عنوان نماينده حزب عدالت و توسعه به عنوان شاخهاي از اخوانالمسلمين درصدد رهبري اين جنبشها و هدايت آنها پس از پيروزي به سمت استقرار نظامهاي سكولار شبيه تركيه برآيد؛ هدفي كه غرب به ويژه امريكا نيز از آن استقبال ميكرد و درصدد بود تا حكومت تركيه را به عنوان يك مدل مطلوب براي جهان اسلام معرفي كند. حضور تركيه در آخرين لحظات در حوادث ليبي، مصر و سوريه با حمايت غرب و اردوگاه سلفي - تكفيري براي مقابله با گفتمان شيعي ايران به تدريج اين رويا را در اردوغان ايجاد كرد كه لباس امپراتور عثماني را بر تن و خود را رهبر جهان اسلام معرفي كند. به نظر ميرسد رمز موفقيت تركيه در گسترش نفوذ خود در منطقهاي از غرب آسيا تا شمال آفريقا در چارچوب دكترين نوعثمانيگري مبتني بر چند عامل بوده است 1- توان اقتصادي اين دولت به دليل بهبود وضع اقتصادي تركيه در دوران حاكميت حزب عدالت و توسعه 2- گسترش توريسم و تبديل تركيه به يكي از كانونهاي اصلي توريسم در منطقه و جهان 3- اجماع نخبگان سياسي حاضر تركيه در تعريف منافع ملي اين كشور 4- مدنظر قرار دادن تحولات بينالمللي و چرخشهاي به موقع در سياست خارجي تركيه در صورت ضرورت به عنوان مثال كنار گذاشتن احمد داود اوغلو نخستوزير و تئوريسين اصلي حزب عدالت و توسعه پس از ايجاد بحران در روابط تركيه و روسيه به دنبال سقوط هواپيماي روسي، رويگرداني تركيه از سياست سرنگوني دولت اسد در سوريه پس از آگاهي از غيرممكن بودن آن و نزديكي به اردوگاه ايران و روسيه و پيوستن به ائتلاف صلح براي حل بحران سوريه، نزديكي به قطر پس از چالش در روابط اين كشور با عربستان و فاصلهگيري از عربستان تا حد انزواي اين كشور پس از كشته شدن خاشقچي در سفارت عربستان در تركيه و تلاش براي بهبود روابط با عربستان پس از بهبود تدريجي روابط قطر و عربستان 5- استفاده از بحرانهاي منطقهاي و تلاش براي معرفي خود به عنوان يك ميانجي فعال؛ به عنوان مثال ميانجيگري در بحران هستهاي ايران و غرب، اعلام آمادگي براي كمك به خروج نيروهاي امريكا و ناتو از افغانستان و ...
تشكيل دولت فراگير در اين كشور يا شركت در كنفرانس همكاري و شراكت در عراق و اعلام آمادگي براي ايفاي نقش فعال در بازسازي اقتصاد عراق. دولت تركيه براي نيل به اهداف خود در چارچوب دكترين نوعثمانيگري علاوه بر فاكتور اقتصادي از عوامل فرهنگي و مذهبي نيز استفاده كرده است. در حوزه فرهنگي اين دولت با تاكيد بر ميراث كماليسم و حمايت از پانتركيسم سعي در گسترش نفوذ سياسي، اقتصادي و معنوي خود در كشورهاي تركزبان يا داراي اقليت ترك به ويژه در منطقه اوراسيا داشته است ضمن آنكه با معرفي خود به عنوان نماينده گفتمان اسلام اخواني درصدد گسترش نفوذ معنوي در ميان جنبشهاي اسلامي و كشورهاي خاورميانه براي آمادهسازي فضا جهت معرفي خود به عنوان رهبر جهان اسلام بوده است. تامل در تحولات خاورميانه بيانگر موفقيت اردوغان تا اندازه زيادي در نيل به اهداف خود است و به نظر ميرسد واقعا به دنبال قبولاندن اين مهم به كشورهاي منطقه است كه بدون مشاركت تركيه امكان برقراري صلح در منطقه امكانپذير نيست. اما در خصوص جمهوري اسلامي ايران نيز تركيه در راستاي دكترين نوعثمانيگري درصدد گسترش با همسايه شرقي خود برآمد چراكه علاوه بر پيوندهاي تاريخي و فرهنگي همراه با برخي تهديدات مشترك امنيتي مانند موضوع كردها، نياز تركيه به تامين انرژي از ايران همراه با بازار مناسب آن اين كشور را ترغيب به گسترش روابط با ايران كرد. در مقابل ايران نيز به دليل پيوندهاي تاريخي، فرهنگي و برخي موضوعات امنيتي مانند موضوع كردها تمايل به گسترش روابط با تركيه داشت اما به نظر ميرسد عامل اصلي در گسترش روابط ايران و تركيه در دوران حاكميت حزب عدالت و توسعه، تحريم ايران از سوي غرب و انتخاب تركيه از سوي رهبران ايران به عنوان متحدي براي تامين نيازهاي خود در دوران تحريم همراه با دور زدن برخي از تحريمها از طريق اين كشور بود. با توجه به چنين پيشينهاي بود كه ايران تركيه را متحد استراتژيك خود تلقي كرد و درصدد گسترش روابط اقتصادي با اين كشور تا مرز سي ميليارد دلار تجارت در سال برآمد و مهمتر از همه اينكه كميسيون عالي مشترك يا جلسه هيات وزيران مشترك دو دولت چند بار در دوران رياستجمهوري آقاي روحاني در پايتختهاي دو كشور برگزار شد. بدينترتيب به نظر ميرسد حداقل در كوتاهمدت به دليل شرايط بينالمللي عليه ايران، تركيه براي اين كشور متحدي استراتژيك به شمار ميآيد اما واقعيت اين است كه تركيه از ابعاد مختلف به عنوان رقيبي براي ايران در منطقه به شمار ميرود كه ذيلا به آن اشاره خواهد شد: 1- جمهوري اسلامي ايران به دنبال تحقق دكترين خوداتكايي در ساختار امنيتي خليجفارس است اما تلاش تركيه براي حضور در ساختار امنيتي منطقه با منافع جمهوري اسلامي ايران در تضاد است 2- تركيه مدعي رهبري گفتمان اخواني و استفاده از آن به عنوان ابزاري براي به دست گرفتن رهبري جهان اسلام است لذا از بعد ايدئولوژيك اين كشور به عنوان رقيبي براي جمهوري اسلامي ايران به شمار ميآيد 3- تاكيد تركيه بر گزينه فرهنگي بهويژه زبان در چارچوب پانكماليسم نهتنها با تلاشهاي جمهوري اسلامي ايران براي گسترش روابط فرهنگي و اقتصادي با كشورهاي جنوب روسيه در تضاد است بلكه به دليل تحريك برخي از گروههاي قومي و زباني در داخل ايران به واگرايي ميتواند امنيت داخلي جمهوري اسلامي ايران را با چالش مواجه كند 4- توان بالاي اقتصادي تركيه و تلاش اين كشور براي تسخير بازارهاي منطقه در تضاد با هدف جمهوري اسلامي ايران در دوران تحريم مبنيبر گسترش روابط با همسايگان به منظور كاستن از فشارهاي اقتصادي ناشي از تحريم امريكاست 5- جمهوري اسلامي ايران با اتكا به سوابق تاريخي، فرهنگي، موقعيت جغرافيايي، توان نظامي و پشتوانه جمعيتي خود درصدد ايفاي نقش يك بازيگر فعال در تحولات منطقهاي است لذا ادعاي اردوغان براي رهبري منطقه ميتواند اين كشور را به رقيبي براي ايران در منطقه تبديل كند. بنابراين شايد بتوان اينگونه نتيجهگيري كرد كه گرچه تركيه در دوران تحريم به عنوان متحدي استراتژيك براي جمهوري اسلامي ايران است ولي در آينده ميتواند رقيبي سرسخت براي جمهوري اسلامي ايران در منطقه از نظر فرهنگي، سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيك باشد؛ لذا مسوولان سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بايد با مدنظر قرار دادن اين مهم در برنامههاي آينده خود در مورد روابط با اين كشور تصميمگيري كنند.