حال موزهها را دريابيم
رضا دبيرينژاد
وضع موزهها جدا از وضع جامعه نيست. موزهها نهادي پويا و در تعامل با جامعه هستند. در حالي كه جامعه با چالشهاي مختلف اعم از پاندمي كرونا و بحران اقتصادي و نگرانيهاي ديگر روبهرو شده است، موزهها نميتوانند مستقل از اين جامعه به راه خود بروند و از حال خوبي برخوردار باشند.
موزههاي امروز افسردهاند چون جامعهاي كه بايد با آن گفتوگو كند حال خوبي ندارد، ارتباط موزهها با جامعه قطع شده است و موزهها چون آدمي به انزوا نشسته سر در لاك خود كردهاند. موزههاي افسرده تكان نميخورند و مثل جامعه منتظر اتفاقي هستند كه اين خمودگي را از آنها بگيرد. آنها مثل جامعه نگرانند، هراس دارند و همين باعث شده موزهها دست از هر عملي برميدارند، نتوانند داشتههاي خود را ببينند و در عوض در فضايي برزخي و مستاصل بمانند.
موزهها تنها محلي براي گردآوري گنجينهها و آثار ارزشمند نيستند بلكه مجموعههايي چند وجهي و يك سازمان زنده هستند كه اجزاي سازماني آن حال و احوال موزهها را ميسازند.
آنها برگرفته از حال جامعه به ورشهر كود و افسردگي غلطيدهاند اين در حالي است كه آنها با تواناييها و قابليتهاي خود قادرند مسكني براي جامعه باشند با اين حال ابتدا بايد به حال آنها رسيدگي شده و مسكني براي درد آنها يافت. با توجه به موزهها و بهبود شرايطشان ميتوان اين مراكز را از خمودگي و افسردگي به درآورد تا بتوانند حال خوش را به جامعه بدهند. موزهها اين روزها احساس ميكنند فاقد پشتيبان هستند و رها شدهاند و محكوم به انجام وظيفهاي مكرر هستند.
اين نگاه تكراري و عدم درك شرايط براي نوآوري موزهها را نااميد ساخته و تصويري روشن براي تغيير به آنها نميبينند. موزهها ميتوانند منبع اميد و جايي براي پيوند ديروز و امروز يا محلي براي فهم بيشتر گذشته باشند اما متاسفانه ابزار لازم از آنها گرفته شده است.
موزهها را با زور نميتوان از افسردگي درآورد. در نظر داشته باشيم كه موزه عصاره تجربه زيست بشري است، موزهها بخشي از فرهنگ و يادآوري همه فراز و فرودها هستند پس در روزهاي بحران و افسردگي بيشتر ميتوانند امكان تعمق را فراهم آورند، موزهها ميتوانند مسكن حال جامعه در زير فشارها باشند و دريچههاي تازهاي را بگشايند به شرط آنكه خود به اميد برسند و از خمودگي درآيند. از اين نهادهاي فرهنگي و اجتماعي همان برون ميتراود كه در اوست پس اول حال دروني موزهها را دريابيم.