• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5032 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۳۱ شهريور

خب، 500 تانك!

مرتضي ميرحسيني

از همان اوايل شهريورماه، نيروهاي عراق مدام به مرزهاي ايران دست‌درازي مي‌كردند و از روز پانزدهم هم تجاوز به ايلام و كرمانشاه را شروع كردند. خود صدام 26 شهريورماه قرارداد موسوم به الجزاير - معاهده‌اي براي ختم اختلافات مرزي بين ايران و عراق- را پاره كرد و 5 روز بعد، يعني چنين روزي از سال 1359 هواپيماهاي جنگنده‌اش چند فرودگاه و پايگاه هوايي كشور ما را بمباران كردند. همزمان نيروهاي زميني‌اش هم از مرزهاي ما رد شدند و هر جا كه قدم گذاشتند غارت و جنايت كردند. جنگ به ايران تحميل شده بود و ديگر صبر و مدارا و خويشتن‌داري معنايي نداشت (يا به عبارت درست‌تر معناي شرافتمندانه‌اي نداشت) . يكي از اهالي شهر مرزي نفت‌شهر در خاطراتش كه به نيمه‌هاي شهريور 59 برمي‌گردد، مي‌نويسد: «درگيري‌ها روز به روز شديد‌تر مي‌شد. آنقدر بر مردم گلوله خمپاره ريختند و مزرعه‌ها را آتش زدند كه بيشتر آنها مهاجرت كردند. درخت‌هاي مزرعه كوچك‌مان پربار بودند. خرماهايش رسيده بودند. مردم شهر، همه رفته بودند. ما ديگر احساس مي‌كرديم تنها و غريبيم. از شهر و ديارمان كوچ كرديم. از آن همه وسايل خانه، هركدام چمداني برداشتيم و باقي را جا گذاشتيم. روز غم‌انگيزي بود. در راه، گلوله‌هاي توپ به اطراف جاده مي‌خوردند و علف‌ها را آتش مي‌زدند. من به چاه‌هاي نفت فكر مي‌كردم كه منبع اقتصاد كشورم بود. با خودم مي‌گفتم اين كافران ثروت ما را غارت مي‌كنند.» واقعيت اين بود كه ساكنان استان‌هاي مرزي با عراق، از تابستان آن سال جنگ را قطعي مي‌ديدند و منتظر حمله بعثي‌ها و مواجه با سربازان دشمن بودند. به قول جعفر شيرعلي‌نيا (در كتاب دايره‌المعارف جنگ) «شهريور سال 1359، در روابط ايران و عراق همه‌ چيز رنگ و بوي جنگ داشت. توپ‌هاي عراق مرزنشين‌هاي ايراني را گلوله‌باران مي‌كردند و مردم عادت كرده بودند هر لحظه منتظر حادثه‌اي تلخ باشند. مرزنشين‌ها جنگ را حس كرده بودند، اما در پايتخت و شهرهاي دورتر از مرز كسي تصورش را هم نمي‌كرد جنگ بزرگي نزديك باشد؛ حتي فرماندهان ارتش. رييس ستاد مشترك ارتش به روزنامه‌ها گفته بود تمركز نيروهاي عراقي و مصري در نزديكي مرز ايران براي ما مهم نيست. مهم اين است كه اين نيروها چه مي‌توانند بكنند. وقتي ما مي‌دانيم كه نمي‌توانند كاري بكنند، احساس خطر نمي‌كنيم. بني‌صدر، رييس‌جمهور و فرمانده كل نيروهاي مسلح ايران هم بارها تاكيد كرده بود عراقي‌ها جرات ندارند به ايران حمله كنند. او در حاشيه گزارشي از تجمع نظاميان عراقي در مرز گفته بود:«عراقي‌ها مانور دارند و جنگي در كار نيست.» خلاصه اينكه استنباط شخصي مركزنشينان با آنچه مردم نزديك مرزها مي‌ديدند از زمين تا آسمان تفاوت داشت و حتي بعد از اينكه بعثي‌ها چند پاسگاه مرزي ايران را اشغال كردند همچنان «متفاوت» ماند. توهم رييس‌جمهور وقت آنقدر زياد بود كه هنگامي كه روز 21 شهريور به او خبر دادند 2 هزار تانك به ميمك حمله كرده‌اند، گفت:«آنجا زمين وسيعي براي حضور اين تعداد تانك ندارد.» كسي كه خبر را آورده بود، پاسخ داد: «خب، 500 تانك!» و باز رييس‌جمهور نپذيرفت و گفت: «دارند غلو مي‌كنند و حمله جدي نيست!» اما تحسين‌برانگيز اينكه در بيشتر پاسگاه‌ها، نيروهاي مستقر - كه معمولا بسيار كم‌شمار هم بودند - به جاي خالي كردن ميدان، به مقاومت مي‌ايستادند و شهيد يا مجروح و اسير مي‌شدند. در همين ميمك 4 نفر شهيد و 14 نفر زخمي شدند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون