عاقبتِ عاقبتنينديشي در سياست
احمد زيدآبادي
سخنان آيتالله صافي در ديدار با محمدباقر قاليباف واكنشهاي زنجيرهواري پيدا كرده است كه بهرغم درخواست دادستان كل كشور براي خاتمه آن، به اين زودي پايان نخواهد يافت. درخواست آيتالله صافي براي پايان قهر جمهوري اسلامي با ديگر كشورها به منظور بهبود وضع معيشتي مردم، قاعدتا ميتوانست توسط همه نيروهاي مخالف اين پيشنهاد، ناديده گرفته شود؛ چنانكه برخي رسانههاي طيف تندروتر اصولگرايي همين كار را كردند تا بلكه سخنان آقاي صافي بازتاب لازم را پيدا نكند و به سرعت به محاق فراموشي سپرده شود. با اين حال، طيفي از نزديكان جبهه پايداري توان خويشتنداري و سكوت و ناديدهانگاري را در اين باره از دست دادند و با لحني كه در ادبيات رسمي جمهوري اسلامي در خطاب قرار دادن «مراجع مورد تاييد نظام» نامتعارف و «اهانتآميز» تلقي ميشود، پيشنهاد آيتالله را به شدت مورد نقد و نكوهش قرار دادند. به نظرم، دليل اين ماجرا بيش از ناشكيبايي و نابردباري معمول اين طيف سياسي در برابر اظهارنظرهاي مغاير علايق سياسي خود است و علت اصلي آن را بايد در جاي ديگري جستوجو كرد. واقعيت اين است كه جريان نزديك به جبهه پايداري در سالهاي اخير خود را به عنوان سرسختترين نيروي مخالف برجام و پيامدهاي پذيرش و اجراي آن نشان داده است. آنها از مخالفت با برجام نه فقط يك ايدئولوژي هويتساز براي خود برساختهاند، بلكه ظاهرا در سايه اين مخالفت منافع سياسي ويژهاي را هم براي خود تعريف كرده و دنبال ميكنند. گمان آنها عليالظاهر بر اين بود كه با پايان رياستجمهوري حسن روحاني، عمر برجام نيز به سر رسيده است و دولت ابراهيم رييسي در حوزه سياست خارجي در جهت منويات اين جريان حركت خواهد كرد. به خلاف انتظار آنان اما آقاي رييسي و دستگاه وزارت خارجه او عليه اصل برجام موضعي نگرفتهاند و اجراي به آن را چنانچه به لغو تحريمهاي اقتصادي امريكا عليه كشور بينجامد، در دستور كار خود قرار دادهاند. روشن است كه اگر برجام احيا و در مسير اجرا و تعهد متقابل قرار گيرد، رابطه تهران- واشنگتن از وضعيت تشنج فزآينده خارج و راه براي نوعي تعامل مسالمتآميز بين دو كشور هموار ميشود.
اين اما درست همان چيزي است كه نيروهاي نزديك به جبهه پايداري آن را خلاف ايدئولوژي خودساخته و منافع سياسي خود ميدانند و با تمام قوا ميكوشند راه آن را به هر طريقي سد كنند. در حقيقت به دليل همين نگراني است كه برخي از آنان در برابر سخنان آيتالله صافي رسم احتياط را كنار گذاشته و با نوعي بيپروايي غيرمعمول در فضاي رسمي سياسي كشور، آيتالله را به باد انتقاد گرفتند. ظاهرا تصور آنها بر آن است كه تاكيد آيتالله صافي بر ضرورت پايان قهر با كشورهاي جهان، موضع طرفداران احياي برجام و تعامل با امريكا را در مقابل طيف خودشان تقويت ميكند و زمينهساز حركت سريعتر دولت رييسي به سمت احياي برجام ميشود. از اينرو، آنها با انتخاب لحني گزنده عليه آيتالله صافي درصدد ارسال اين پيام به ديگر چهرههاي حامي تشنجزدايي در روابط خارجي برآمدند كه در اين مورد خاص اصطلاحا با كسي تعارف و شوخي ندارند و حتي اگر مرجع تقليد سالخوردهاي در سطح آقاي صافي نيز اشارهاي به اين موضوع داشته باشد، بدون درنگ و ملاحظه با او برخورد ميكنند. با اين همه، بياحتياطي نزديكان پايداري تاكنون نتيجه عكس به دنبال داشته است؛ بهطوري كه بسياري از سران حوزه با دفاع همهجانبه از آيتالله صافي نه فقط مرعوب آنان نشدهاند، بلكه با دستور دادستان كل كشور براي تعقيب قضايي آنها ماجرا وارد مرحلهاي تازه شده است. واضح است كه دولت رييسي هر گامي كه به سمت احياي برجام بردارد، خشم نزديكان به جبهه پايداري بيشتر برافروخته ميشود. آنان اما در حال حاضر نميخواهند و نميتوانند خشم خود را متوجه دولتي كنند كه مورد حمايت آنهاست و برخي پستها را نيز به نزديكان آنان سپرده است. بنابراين آنها ميكوشند تا در اين مورد بهزعم خود پاي «غربگرايان» را وسط بكشند و گرايش روزافزون به احياي اصل برجام در دستگاه دولت و روحانيون بلندپايه را به توطئه پشتپرده اعضاي دولت روحاني و برخي اصلاحطلبان نسبت دهند و خشم خود را بر سر آنان خالي كنند. اين آدرسهاي اشتباه اما راه به جايي نميبرد. در حال حاضر ريش و قيچي برجام در دست دولت مورد حمايت آنهاست. اگر دولت تصميم به احياي برجام بگيرد، ديگر غربگرايان را مسبب آن معرفي كردن همچون نعل وارونهاي است كه همگان از وارونگي آن اطلاع دارند و در رديابي آن دچار گمراهي نميشوند. بنابراين طيف نزديك به پايداري و همفكران آنها براي تداوم وضع موجود و استمرار تحريمها، مجبورند دولت رييسي را به هر قيمتي از احياي برجام باز دارند. اگر آنها در اين تلاششان ناكام بمانند آنگاه يا بايد ايدئولوژي خودساخته خود را رها كنند و با شرايط جديد همراه شوند يا با تمام قواي خود درصدد مخالفت با دولت رييسي و كارشكني در مسير آن برآيند. هركدام از اين دو مورد نيز براي آنان دردناك است!
اين است عاقبتِ عاقبتنينديشي در سياست!