گرتا و نوجوانان فرهادي
حسن لطفي
از سر اتفاق همانروزي به تماشاي فيلم قهرمان (نهمين فيلم سينمايي اصغر فرهادي) ميروم كه صبحش در شبكهاي با گرتاتونبرگ (دختر جوان سوئدي طرفدار محيط زيست) آشنا شدهام. جالبتر همه اين است كه بعد از برگشت از سينما پاي برنامه خبري مينشينم كه از توافق بيش از يكصد كشور براي بهبود شرايط اقليمي دنيا و نجات زمين خبر ميدهد. اين خبربا تمام اهميتي كه دارد به اندازه نوجوانان فيلم قهرمان و گرتا تونبرگ جذبم نميكند.
چرا كه خوب ميدانم تصميمهاي سياسي با تغيير آدمها عوض ميشود و اگر راي اكثريت به بيشعورهايي همانند ترامپ و بقيه مخالفان بهبود شرايط زمين روي خوش نشان دهد، مسير و شرايط بهبود تغيير ميكند. اما گمانم نسل آگاه و باشعور آينده ميتواند از انهدام زمين و غلبه نااهلان بر كشورها جلوگيري كند. البته شك ندارم ميان گرتاتونبرگ و نوجوانان فيلم قهرمان فرسنگها فاصله است. گرتا در نوجواني آنقدر از خانواده و جامعهاش شهامت و جسارت و دانايي گرفته كه رودرروي بزرگان بايستد و حق خودش و نسل آينده را طلب كند. به آنها يادآوري كند مشكلات دنيا محصول تصميمات غلط آنها است و ربطي به او و آيندگان ندارد. از ايشان بخواهد پاسخگو باشند و... نوجوانان فيلم قهرمان، خصوصا پسر شخصيت اصلي فيلم (رحيم با بازي خوب امير جديدي) با آنكه احساس، درد و نياز مشخصي دارند توان، مجال و اجازه حرف زدن پيدا نميكنند. (انگار ناتواني پسر در تكلم و اينكه نميتواند به راحتي حرف بزند نشانهاي نمادين از شرايط او و همنسلانش است. خصوصا كه استرس و ترس باعث اين نقص در او شده است.) اما اين كمبودها مانع از نقش و حضورشان نميشود.
آنها نيز همانند گرتا تاثيرگذار و پاك و سلامتند. اگر نوجوانان فيلم قهرمان را نمونهاي از نسل آينده اين سرزمين بدانيم، ميتوانيم به روزهاي پيش رو اميدوارتر باشيم. البته شك ندارم قهرمان و فرهادي و گرتاتونبرگ مخالفاني دارند؛ مخالفاني كه اغلب در ميان تماميتخواهان دلواپس پي منافع فردي و همنظران خود هستند و برايشان حركت امثال فرهادي و گرتا در مظان اتهام است. اما اين مهم نيست. مهم اين است كه گرتا و نوجوانان قهرمان فرهادي به دنياي بدون خشونت و آلايندگي و تبر بر درخت ميانديشند.