• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5081 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۳ آذر

جنگيدن براي زيستن

سيدحسن اسلامي اردكاني

تلفني و پيامكي او را شناختم. در آغاز با چند پيام و گفت‌وگوي تلفني قرار شد كه به شكل منظمي يادداشت‌هاي هفتگي بفرستم و او هم منتشر كند. نه او را ديدم و نه هنوز ديده‌ام. پس از مدتي از من خواست كه برايش «دعا» كنم. دلم لرزيد. حس كردم مشكلي جدي برايش پيش آمده است. نيمي سربسته و نيمي آشكار گفت كه دچار يك بيماري جدي شده است و خدا كند كه تشخيص‌ها اشتباه باشد. با او همدلي كردم. زان پس افزون بر پيام‌هاي ناظر به يادداشت، گاه و بيگاه سراغش را مي‌گرفتم و حالش را مي‌پرسيدم. گاه روشن پاسخ مي‌داد و گاه پيامم را ناديده مي‌گرفت. هرگز نخواستم جزييات بيماري او را بدانم. اما از لابه‌لاي سخنانش مشخص بود كه دچار سرطان شده است. همان بيماري كه همه مي‌دانيم چيست و در عين حال از نام بردنش پرهيز داريم. بيش از يك سال درگير اين بيماري بود و من هم كمابيش درگير و جز دلداري و اميد بخشيدن كه آن‌هم در آن شرايط برايش معنايي نداشت، كاري از دستم بر نمي‌آمد. گاه كه حالش بهتر بود از سختي و زجري كه كشيده است مي‌گفت و دردش را آشكار مي‌كرد. عادت به كنجكاوي در اين مسائل نداشتم و ندارم و فقط مي‌كوشيدم گوش شنوايي باشم برايش.پس از گذراندن اين دوران سخت و پيروزي بر سرطان، خانم نازنين متين‌نيا گزارش شفافي از آن دوران به ارمغان آورده است كه خواندنش بيانگر سرسختي زنانه زني جوان است كه هم‌زمان زندگي و زيبايي خود را دوست دارد. نه از جانش مي‌گذرد و نه از مويش و نه از ورزش شنايش و همين او را درگير انتخاب‌هاي دشواري مي‌كند. اصولا براي او سرطان يعني دوراهي‌هاي دشوار زندگي كه يكي از ديگري تلخ‌تر و سخت‌تر است. لحن صريح و صميمانه كتاب «موهايم را دوباره خواهم بافت» (نازنين متين‌نيا، تهران، نشر زيزفون، 1400، 98 صفحه)، مخاطب را تا پايان همراه مي‌سازد. در اين كتاب روايت يكسال جنگ مستمر و 30 جلسه شيمي‌درماني و روح خراشيده‌شده نويسنده آمده است.اين كتاب روايت جنگيدن سرسختانه زني جوان است كه در هنگامه كرونا و بيماري همه‌گيري كه جامعه را كمابيش فلج كرده است، راه خود را افتان و خيزان پيدا مي‌كند. كسان بسياري در اين جامعه دچار سرطان و گاه قرباني آن مي‌شوند، اما كمتر كسي روايتي ژورناليستي و دقيق از آن به دست داده است. خانم متين‌نيا به جاي منطق آه و ناله كه دامنگير كسان زيادي است يا تلاش در جهت جلب ترحم خواننده، گاه چنان بيماري خود را روايت مي‌كند كه گويي دارد درباره شخص ديگري سخن مي‌گويد. تلاش در جهت عينيت‌بخشي و توضيح مراحل سخت شيمي‌درماني و بي‌حوصلگي و منگي اين دوران و تاب‌آوري او از بهترين بخش‌هاي كتاب است. حضور همراهان و همدلان و دوستان در سراسر اين نوشتار آشكار است. در واقع نجات نويسنده مرهون محبتي بوده است كه نثارش مي‌شده است. گويي اين‌بار سرطان بدشانسي آورده بود كه سراغ كسي رفت كه روزنامه‌نگار است و در برابر آن خاموش نمي‌ماند. برعكس، در او خيره مي‌شود، با او گلاويز مي‌شود و سرانجام گزارش اين نبرد جسمي و روحي را به تفصيل روايت مي‌كند. كاش ديگر مبتلايان اين بيماري مهارت يا توان آن را داشتند كه درباره بيماري خود بنويسند و كاش جامعه ما به جاي كتمان اين بيماري و تجاهل نسبت به آن و حتي فراموشاندن آن، فرهنگ فهم و تحليل و مواجهه با آن را گسترش مي‌داد. نه آنكه هر بيماري خودش بخواهد با سختي مسير خويش را بيابد. وقتي كه متخصص سرطان و آنكولوژيست با اين ادبيات با بيمار خودش سخن مي‌گويد، تكليف عموم مردم مشخص است: «سرطان مثل داغ مي‌مونه، ديدي رو گوسفند داغ مي‌ذارن؟ خوب مي‌شه، اما جاش براي هميشه هست». با اين همه، نويسنده پس از درمان سرطان، براي كاهش عوارض آن از جمله 27 كيلو اضافه وزن به ورزش و مشخصا دويدن روي مي‌آورد تا دوباره آزمون‌هاي زندگي را تجربه و روايت كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون