هم آواز شما در قفسي افتادهست
اتفاقم به سر كوي كسي افتادهست كه در آن كوي چو من كشته بسي افتادهست
خبر ما برسانيد به مرغان چمن كه هم آواز شما در قفسي افتادهست
به دلارام بگو اي نفس باد سحر كار ما همچو سحر با نفسي افتادهست
بند بر پاي تحمل چه كند گر نكند انگبين است كه در وي مگسي افتادهست
هيچكس عيب هوس باختن ما نكند مگر آن كس كه به دام هوسي افتادهست
سعدي