در ميان هيچ
بدين قالب كه بادش در كلاهست مشو غره كه مشتي خاك را هست
ز بادي كو كلاه از سر كند دور گياه آسوده باشد سرو رنجور
بدين خان كو بنا بر باد دارد مشو غره كه بد بنياد دارد
چه ميپيچي درين دام گلو پيچ كه جوزي پوده بيني در ميان هيچ
چو روباهان و خرگوشان منه گوش به روبه بازي اين خواب خرگوش
نظامي