• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5106 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲ دي

قورمه‌سبزي نه خورشت سبزي

اسدالله امرايي

«همه زندانيان براي فرداي آزادي خيال مي‌بافند. اگر بخت يارشان باشد و عمرشان كفاف دهد وقتي رها شوند آنچه بافته‌اند آنقدر گشاد است كه به تن هيچ واقعيتي نمي‌نشيند.» مجموعه داستان «آقاي قناصه؛ خانم گرينف» نخستين كتاب سينا قنبرپور است كه انتشارات چارسو منتشر كرده است. اين مجموعه شامل ۱۱ داستان كوتاه است. تسبيح شاه‌مقصود، خورشت سبزي، چشم‌هايت، شب چهل‌وچهارم، مرد، آقاي قناصه؛ خانم گرينف، فرداي پيروزي، ساعت مچي، پرونده، دادگاه و من و سپيدهاست كه در تمامي آنها سعي شده روايت متفاوتي ارايه شود. 
قنبرپور تلاش كرده است در برخي از داستان‌هاي مجموعه از اسطوره‌هاي ايراني به عنوان نمادهايي در روايت‌سازي استفاده كند؛ اسطوره‌هايي كه به زمان حاضر پيوند مي‌خورد. نويسنده كوشيده است زبان آركاييك را در بعضي از قصه‌ها به كار بگيرد. خواننده‌اي كه به خواندن گزارش‌هاي خوب قنبرپور در روزنامه‌ها و مجلات عادت دارد انتظار دارد قلم او را در نقل داستان هم آن تصورات را قلمي بكند اما داستان اقليم ديگري است كه وقتي وارد مي‌شوي بايد كفش‌ها را بكني. با بال بپري اما وقايع ملموس را به چشم خواننده بياوري. سينا قنبرپور روزنامه‌نگار سابقه‌دار با روند قصه‌گويي آشناست و سابقه كاري‌ا‌ش در روزنامه‌نگاري به قلمش عمق داده. به خصوص داستان‌هايي كه مضامين حادثه در آنها برجسته‌تر است. «آنقدر بسته بودن مشتش برايش مهم بود كه مي‌گفتي اگر تخم كبوتري، چيزي آن تو باشد له مي‌شود، مي‌ريزد بيرون. با همان دست راست و چشم راست مي‌توانست كار را تمام كند. مشتش را سفت بسته بود و مي‌خواست همه‌چيز را آن تو براي خودش حبس كند تا ابد. تا حالا هم همين هيچ را سفت نگاه داشته بود. شايد هم براي آنكه زهرش را كه ريخت توي خون شكارش، كار تمام است. حالا مگر مار ديده بود در اين خالي دستانش كه جرات نداشت مشتش را باز كند. - پس چرا كار را تمام نمي‌كني؟ - مجبورم نكن دست به كمر ببرم و اين روولور لول كوتاه رو از غلافش بيرون بكشم. بايد همين حالا كار را تمام مي‌كرد. دلش آنجا پشت دوربين جا مانده بود و خودش اينجا در كمين‌گاه. فقط يك تكان كافي بود كه از غلافش بپرد بيرون و كار را تمام كند.» گرينوف رقاص خوبي بود. خودش و بقيه را مي‌رقصاند و بعد دشتي مي‌ماند از آنها كه هلاكش شده بودند. همه ظرافتش همين بود. قناصه اما كم‌حرف بود. براي هر يك قدم هزار ظرافت به خرج مي‌داد تا تميز و بي‌كاست كاري كرده باشد. خلاصه كه خورشت سبزي‌اش خيلي خيلي خوشمزه است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون