دستاورد هنرمندان
حسن لطفي
از نخستين نقاشيهاي بهجامانده در غارها گرفته تا اولين نواي موسيقي كه در دنيا طنينانداز شد حتما مخاطب يا مخاطباني بودهاند كه درباره آنها نظر بدهند؛ نظري كه گاه به خواست خالقش نزديك بوده و گاه فرسنگها از آن فاصله داشته است؛ فاصلهاي كه مثل هر چيز ديگري كه به انسان مربوط است طبيعي و قابل پيشبيني است چراكه هر آدمي با آدم ديگر
متفاوت است.
دنيا را جور ديگر ميبيند و اثر انگشت و بازتاب روياهايش با ديگري فرق ميكند. اما اين فاصله زماني غيرطبيعي ميشود كه يكي از طرفين (هنرمند يا مخاطب هنر يا واسط هنر) بخواهد به ضرب زور اين فاصله را كم كند.
اينكه هنرمندي بخواهد به اصرار و با استفاده از امكانات در اختيارش همه را ملزم به لذت و استفاده از اثر هنري اش كند همانقدر آب در هاون كوبيدن است كه مخاطب يا صاحب قدرتي بخواهد براي هنرمند نسخه چه بنويس، چه بكش، چه بساز و چه بر صحنه ببر بنويسد. تاريخ نشان داده يكچنين آدمهايي حتي در زمان خودشان هم به نتيجه نرسيدهاند. خصوصا وقتيكه خودشان هم با هنر ارتباطي نداشتهاند و فهمشان درباره به گفتههاي اين و آن بر ميگردد. اين و آني كه بهدنبال منافع (سياسي، مادي، ايدئولوژيك، هنري، اجتماعي) فردي يا گروهي خاصي هستند و از نظر شخصيتي نيز طوري تربيت شدهاند كه گمان ميكنند خودشان خوبند و ديگران بد !خودشان هرچه ميكنند مباح است و ديگراني كه مثل آنها نميپوشند و نميخورند و راي نميدهند نبايد كاري كه دوست دارند را انجام دهند. البته كاري كه در ليست كارهاي مورد نظر آنها نيست. گذشته از اين بسته به زمانه و حمايتي كه از آنها ميكنند جايگاه متفاوتي پيدا ميكنند.
بهطور نمونه خواننده، نقاش، بازيگر و... در برههاي ميتواند امالفساد باشد اما وقتي كنار آنها بايستد و به نفع آنها راي در صندوق بيندازد قابل درك و... به همين دليل بيراه نيست اگر بگوييم، چنانچه براي نقد و نظر هم آرمانشهري متصور شويم بايد اولين كساني را كه از آن آرمانشهر بيرون ميكنيم كساني باشند كه براي بررسي احوال هنر تنها به منافع و ديدگاههاي بسته خود نگاه ميكنند و دركي از هنر و دستاوردهاي هنري هنرمندان ندارند. اما نه بيرون كردن كار اهالي يكچنين جايي نيست. بهتر است قدرت را به دست آنها ندهيم، آنوقت حتي تا پاي جان هم پاي نقد و نظر و انديشه آنها بايستيم و هيچوقت نگوييم شما براي آرمانشهر نقد و نظر چه كردهايد.