نيكم يقين نباشد
گر گويمت كه سروي سرو اينچنين نباشد
ور گويمت كه ماهي مه بر زمين نباشد
گر در جهان بگردي و آفاق درنوردي
صورت بدين شگرفي در كفر و دين نباشد
لعلست يا لبانت قندست يا دهانت
تا در برت نگيرم نيكم يقين نباشد
صورت كنند زيبا بر پرنيان و ديبا
ليكن بر ابروانش سحر مبين نباشد
زنبور اگر ميانش باشد بدين لطيفي
حقا كه در دهانش اين انگبين نباشد سعدي