چهار نكته درباره انتصابات نفتي
حميدرضا شكوهي
انتصاب عبدالعلي عليعسگري رييس پيشين سازمان صداوسيما به عنوان مديرعامل بزرگترين هلدينگ پتروشيمي كشور، اگرچه بيش از ساير انتصابات در شبكههاي اجتماعي و بين عموم مردم بازتاب داشت اما واقعيت اين است كه ساير انتصابات نيز در مجموعه نفت در دولت ابراهيم رييسي چندان قابل دفاع نبوده است. با اين حال، اوج انتصاب افرادي با سوابق و تجربيات غيرمرتبط، در انتصابات مجموعه پتروشيمي نمود يافته است. چه مديرعامل شركت ملي صنايع پتروشيمي، مرتضي شاهميرزايي و چه مديرعامل شركت صنايع پتروشيمي خليج فارس، عبدالعلي عليعسگري، بدترين انتصابات ممكن براي يكي از مهمترين و پيشروترين صنايع كشور بوده است كه تاكيد بر يك پيام روشن در اغلب انتصابات دولت رييسي است: تخصصگرايي در اين دولت، نه تنها اولويت اول نيست، بلكه جزو اولويتهاي اول هم نيست! اجازه بدهيد اين موضوع را در چهار بخش بررسي كنيم.
1- مهمترين انتقاد به انتصابات در پتروشيمي، چه شركت ملي صنايع پتروشيمي و چه هلدينگ خليجفارس، فقدان سوابق مرتبط براي مديران تازهمنصوبشده است. فاجعه انتصاب شاهميرزايي در زمان حضور او در گفتوگوي ويژه خبري شبكه دوم سيما به مناسبت روز پتروشيمي، بر همگان آشكار شد. او نه تنها هيچ اشرافي به حوزهاي كه مديريت آن را بر عهده گرفته نداشت، بلكه از بديهيترين موضوعات پتروشيمي همچون قيمت خوراك هم بيخبر بود بهطوريكه قيمت خوراك پتروشيمي را با قيمت حاملهاي انرژي مقايسه ميكرد! گويا براي نخستينبار بود كه عبارت قيمت خوراك را ميشنيد. قطعا وضعيت عليعسگري هم بهتر از او نخواهد بود. او همان مديري است كه در جلسه هياتدولت روحاني گفت كه صداوسيما جامعه را اداره ميكند و چهره شگفتزده روحاني از اين سخن او، تا مدتها در شبكههاي اجتماعي بين مردم دست به دست ميشد!
2- فاجعه بزرگتر اين است كه اين دو انتصاب غيرمرتبط، در صنعتي رخ داده كه در سالهاي اوج تحريم، نه تنها از مهمترين منابع درآمد ارزي براي كشور بود، بلكه روند توسعهاي آن در سالهاي اخير به حدي پرشتاب و مثبت بود كه تمامي پروژههاي وعده داده شده صنعت پتروشيمي در جهش دوم اين صنعت، در موعد مقرر يا حداكثر با سه - چهار ماه تاخير كه حاصل شرايط ركود حاصل از كرونا بود به بهرهبرداري رسيد و از اين منظر، موقعيت صنعت پتروشيمي در بين كليه صنايع كشور، ممتاز و بيبديل بود. براي سال 1399 پيشبيني شده بود 17 طرح با ظرفيت 25 ميليون تن در سال به بهرهبرداري برسد كه كليه اين پروژه در سال 99 و همچنين ابتداي سال 1400 افتتاح شد. رشد صنعت پتروشيمي نيز در سالهاي اخير رشدي بيسابقه بوده است. ظرفيت توليد صنعت پتروشيمي در انتهاي سال 1399 حدود 83.5 ميليون تن بود كه در پايان سال 1400 به 100 ميليون تن ميرسد كه منطبق با اهداف مشخصشده در برنامه ششم توسعه است. در واقع پتروشيمي همچون لوكوموتيو در حال حركتي است كه بار كمبودهاي ارزي و ركود صنعتي كشور را در سالهاي اخير به دوش كشيده و حالا عنان مهمترين اركان آن در اختيار دو مديري است كه كمترين تجربه و تخصصي در اين حوزه ندارند. آثار انتخاب اشتباه در صنعت پتروشيمي، نه فقط در روند توسعه اين صنعت، بلكه در بازار سهام هم به زودي آشكار خواهد شد.
3- اغلب انتصابات انجامشده در مجموعه نفت در ماههاي اخير، نااميدكننده بوده است. وقتي جواد اوجي به عنوان مديري از بدنه نفت و با تحصيلاتي از دانشگاه صنعت نفت به عنوان وزير نفت انتخاب شد، بدنه مديران نفت اميدوار بودند اين انتخاب بتواند موجب تحرك هرچه بيشتر در نفت شود. اما انتصابات اوجي نشان داد آنچه درباره تسلط مسعود ميركاظمي وزير اسبق نفت و رييس فعلي سازمان برنامه و بودجه بر وزارت نفت گفته ميشود، چندان هم بيراه نبوده است. اگر براي جواد اوجي، اعتبارش مهمتر از صندلي وزارت باشد، يك روز بيشتر نبايد در نفت بماند؛ مگر اينكه اعتبارش را فداي وزارت كند.
4- مجموعه انتصابات اين دولت در اغلب بخشها، چه اغلب وزرا و چه معاونان و مديران وزارتخانهها فقط يك پيام را به نسل جوان مخابره ميكند و آن اينكه، براي بر عهده گرفتن مسووليتها، نيازي به تخصص نيست. هرچقدر تحصيل كنيد و تجربه بيندوزيد، فايده ندارد. فقط بايد از رانت قدرت برخوردار باشيد تا بتوانيد پيشرفت كنيد. البته اين به معناي تاييد مطلق انتصابات در دولتهاي قبلي نيست اما حجم انتصاب افراد فاقد صلاحيت در اين دولت، قابل مقايسه با هيچ دولتي نيست.