چه كسي لوله آب يزد را شكست؟
سروش طالبياسكندري
امسال هم به رسم ديگر سالهايي كه كشاورزان اصفهاني محدوديت آب را ميچشيدند، لوله آب يزد شكسته شد. در بين دوستان دانشگاهي و متوليان مديريت آب، همه نسبت به اين رويه معترض بودند و حتي در مواردي خواستار مجازات براي عاملين اين اتفاق شدند. من هم با پيش چشم آوردن خاطراتي خوب از شهر يزد و مردمان مهربان آن و دوستان يزديام، نسبت به احتمال مشكل چند ساعته آنها براي دستيابي به آب و تحميل هزينه چند ميلياردي براي ترميم خط انتقال، ناراحت بودم. در اين يادداشت به دنبال پاسخ به اين سوال هستم كه چه كسي لوله آب يزد را شكست؟ در نگاه اوليه پاسخ مشخص است. كشاورزان معترضي كه در سالهاي گذشته آب مورد نياز به آنها نرسيده است، به اندازه كافي صبور نبودند و خشمشان را با خسارت زدن نشان دادند. اما من اين جواب را منصفانه نميدانم، زيرا نقش بسياري از افراد در وقوع اين كار پنهان شده است. قصد دارم با چرخاندن نورافكنها به سمت خودمان، پاسخي متواضعانهتر و احتمالا كارگشاتر ارايه دهم. خط لوله يزد را دولت شكست. دولتي كه وقتي به ظاهر آب در رودخانه بود، در واقع خودش خبر از كمآبي زايندهرود داشت؛ ولي نسبت به حق و حقوق كشاورزان بيزبان حساس نبود و تصميم به بذل و بخشش آب گرفت. زماني هم كه بيآبي هويدا شده بود و كشاورزان بيزبان صدادار شده بودند، باز هم دستبردار نبود و اينبار براي خط دوم انتقال آب به يزد و انتقال آب به بروجن مجوز تخصيص صادر كرد. دولتي كه هنوز هم بعد از سالهاي مديريت فاجعهبار، حاضر به كنار گذاشتن توهم نقش دانا و تواناي كل نيست. خط لوله يزد را نمايندگان مجلس شكستند. نمايندگاني كه با وجود وضعيت افتضاح كمآبي در زايندهرود، به دنبال لابي براي انتقال آب به بروجن هستند و در مراسم افتتاح پارك پتروشيمي اين شهر، عكس يادگاري ميگيرند.
اگر شكستن خط لوله يزد، آبي را كه در بيست سال گذشته به اين شهر ميرسد، براي چند ساعت مختل كرد و چند ميليارد هزينه بر دوش كشور گذاشت، ساخت خط لوله بن- بروجن، چند هزار ميليارد هزينه ميكند تا آبي را كه نسل اندر نسل در اختيار كشاورزان بود، تا ابد از آنها سلب كند.
خط لوله يزد را شركتهاي خصوصي بخش آب شكستند. شركتهايي كه در تكاپو براي انجام پروژههاي بيشتر، اخلاق مهندسي و تخصصشان را در پشت پولهاي پروژهها ناديده گرفتند. بالاخره اين لولهها كه از آسمان نازل نشده؛ هر يك از اين پروژهها و لولههاي انتقال آب مشاور و پيمانكار و ناظري داشته است. اكنون هم اين مشاوران و عالمان بخش آب، آب را براي پروژه ميشناسند و پروژه را براي پول ميخواهند. فرمان را سياستگذار به هر طرف چرخاند، آنها هممسير ميشوند، بدون اينكه دانششان ترمزي باشد براي خيرهسريهاي دولت.
خط لوله يزد را دانشگاهيان شكستند. دانشگاهياني كه وقتي دولت و نمايندگان و شركتهاي خصوصي مشغول بارگذاريهاي بيرويه بر منابع آب و كشاورزان نظارهگر زمينهاي خشك شده خود بودند، يا نقش خبره در طراحي پروژهها را داشتند يا در كلاسهايشان طراحي سرريز سد و زبري كانال و شبيهسازي متغيرهاي هواشناسي و نهايتا اصول انتزاعي حكمراني خوب را درس ميدادند. وقتي هم كه مردم جانشان به لبشان رسيد و به خيابان آمدند خم به ابرويشان آمد كه تصميمگيري درباره امور تخصصي را چه به مردم؟ بهتر است در خانههايشان بنشينند تا اوضاع را برايشان راست و ريس كنيم. اما امروز مردم مقابل نخبگان برخاستند. بخش محدودي از خيابانهاي شهر كه قرار بود صداي بوق و دود ماشينها را تحويل شهروندانش بدهد، عرصه را به مردمي ميداد كه حق خودشان را مطالبه ميكردند. براي اينكه سياستهاي آبي را عادلانه كنند. اما ما عاملان شكسته شدن خط لوله يزد، تاب آن را هم نداشتيم. مردم سركوب شدند و همه ما سكوت كرديم. راستي اگر مردم به خيابان نميآمدند و خط لولهاي شكسته نميشد، قرار بود چند هزار ميليارد ديگر هزينه شود و چند خط لوله ديگر ساخته شود و چند زمين ديگر خشك شود؟