مينوي و مساله زبان فارسي
پيمان طالبي
ششم بهمنماه سالروز درگذشت استادي يگانه و اديبي نامآور است كه جايگاه او تا هميشه در ادبيات فارسي جاودان خواهد بود. مجتبي مينوي در ششم بهمن 1355 به قول ايرج افشار «به جهان مينوي خود وصل شد» و اغراق نيست اگر بگوييم زبان و ادب فارسي تا امروز نتوانسته جايگزيني شايسته براي آن پژوهشگر يگانه پيدا كند.
مينوي يك ايراندوست واقعي بود و عمر خود را بر سر اين اعتقاد گذاشت. معتقد بود هيچ شخصي حق ندارد در آثار ملي ما دست ببرد و آن را به هر شكلي كه دلش ميخواهد دربياورد. از اين رو اهتمامي جدي بر تصحيح متون و نسخ خطي و صيانت از آثار كهن فارسي مخصوصا شاهنامه داشت و در اين راستا رسالهها نوشت. مينوي معتقد بود شاعران در طول ساليان بسيار، اشعار سست و ركيك خود را به شاهنامه فردوسي اضافه كردهاند كه اصلا با طرز و شيوه شعر فردوسي تناسب ندارد. اشعار شاهنامه را پس و پيش كرده و گاه تغيير داده و زماني كم و زياد كردهاند. به عقيده او هر فردي هر كاري كه دلش خواسته با اين كتاب كرده؛ بهطوريكه اگر خود فردوسي هم زنده شود، نخواهد توانست يات خودش را از اين ميان دربياورد! يكي ديگر از زمينههايي كه مينوي به آن علاقه داشت و بر پاسداشت و صيانت از آن تاكيد بسيار كرد، زبان فارسي بود. او درباره زبان فارسي مقالات و سخنرانيهاي بسيار دارد كه نكته مهم عقايد او در اين زمينه، اين است كه مينوي به زبان از منظر هويت ملي مينگريست. به عنوان مثال، در مقالهاي با عنوان «زبان فارسي» كه در شماره سوم دوره چهارم مجله «سخن» منتشر شد، سوال مهمي را مطرح ميكند كه شايد بعد از گذشت چند دهه لازم باشد امروز ما ايرانيان نيز به آن فكر كنيم: «به اصطلاح اهل علم كدام «جهت جامعه» و علقه وحدت ملي است كه پانزده ميليون نفر آدميزاد را به يكديگر مربوط ميسازد كه طرز زندگاني آنها به انواع مختلف است؛ آيا ملت براي ما منحصرا عبارت از اين است كه در داخل حدود و ثغور فعلي ايران زيست ميكنيم؟ آيا ايرانيت ما فقط يك مفهوم سياسي است؟... وقتي درباره ايرانيت و جهت جامعه ملت ايران تدقيق ميكنيم بايد منحصرا به اوضاع و احوال و مقتضيات زندگاني و سوابق تاريخي خود ايرانيان بپردازيم... چه چيز است كه غالب نزديك به عموم [اقوام مختلف در ايران] در آن شريكند؟»
در اينجاست كه جناب استاد، نقش كليدي زبان را متذكر ميشود و با طرح سوالات بالا و مقدمهچيني درست و بهقاعده، حرف اصلي و اساسي خود را ميزند:
«غالب نزديك به عموم آنها [اقوام مختلف در ايران] در زبان فارسي، ادبيات فارسي و تاريخ ايران [شريكند]... كساني كه به اين زبان شعر سرودهاند و كتاب نوشتهاند اهل يك ولايت و ناحيه مخصوص نيستند... همينقدر كه بخواهي اسامي شعرا و نويسندگان فارسيزبان را ياد بگيري با اسم كليه مناطقي كه فارسي در آنها زبان رسمي بوده است، آشنا ميشوي و ميبيني در چه سرزمين وسيعي به اين زباني كه امروز زبان من و توست، تكلم ميكردهاند و به همين جهت مدت هزار سال زبان رسمي ما همه يكي بوده است... .» ايراني امروز، اگر از عمر پربار مجتبي مينوي و بسياري ديگر از اساتيد وطنپرست ايران در صدسال اخير، همين «ارزش و اهميت زبان فارسي و لزوم صيانت و پاسداشت آن» را بياموزد، بيگمان به تكليف خود به درستي عمل خواهد كرد.