گفتوگوي «اعتماد» با سرپرست پارك ملي بمو
درباره «حفاظت مشاركتي»
همبستگي دستها براي حيات «بمو»
فرناز حيدري
پارك ملي بمو، در شمال شهر شيراز واقع شده است. اين پارك ملي كه در سال 1341 به عنوان منطقه ممنوعه اعلام شد، وسعتي بيش از 100 هزار هكتار داشت اما افزايش جمعيت و گسترش شهر شيراز وسعت آن را محدود كرد چنانكه در سال 1349 با وسعت 48 هزار هكتار به عنوان پارك ملي شناخته شد. بمو شامل 3 رشتهكوه است كه به موازات يكديگر و از شرق به غرب امتداد دارند. در ميان اين رشتهكوهها دشتهاي باريكي است كه با وجود وسعت اندك از جمعيت قابل توجهي آهو ميزباني ميكنند و در تپه- ماهورهاي گسترده اطراف هم قوچ و ميش را ميتوان مشاهده كرد. براساس معيار رشد شاخ، پارك ملي بمو و پارك ملي ورمنجه كرمانشاه از ابتدا جزو بهترين زيستگاههاي بز و پازن بودهاند. در سرشماري سال پيش، 3 هزار و 100 قوچ و ميش و كل و بز و در آخرين سرشماري سال جاري حدود 2 هزار و 700 قوچ و ميش و كل و بز در بمو شمارش شده است. اين كاهش جمعيت از نظر برخي نگرانكننده است چنانكه در خلال ماههاي گذشته دو محيطبان و يك هميار محلي كه خواستند نام آنها فاش نشود، با فواصل زماني مختلف نگراني خود را درباره كاهش آمار وحوش پارك ملي بمو به روزنامه اعتماد اعلام كردند. نگراني آنها بيشتر به واسطه روش حفاظتي جديدي است كه از آن با عنوان حفاظت مشاركتي نام برده ميشود اما سازوكار آن در بمو گويا مشخص نيست. محمدعلي سلمانپور؛ سرپرست پارك ملي بمو و مدير پيشين منطقه حفاظتشده گنو هرمزگان، در گفتوگو با «اعتماد» به اين دغدغهها پاسخ داده است.
گزارشاتي از پارك ملي بمو رسيده كه شكارچيان متخلف و سابقهدار در قالب طرح حفاظت مشاركتي وارد اين پارك شده و به اسم همكاري زمينه حضور شكارچيان ديگر را هم فراهم كردهاند؛ آيا اين مساله صحت دارد؟
همانطوركه ميدانيد حفاظت مشاركتي لازمه مديريت و حفاظت پايدار از تنوع زيستي است اما جلب مشاركت مردم در امر حفاظت خود موضوع حساسي است و قطعا نياز به درگير كردن همه ذينفعان و بسترسازي دارد. در پارك ملي بمو هنوز طرح حفاظت مشاركتي عملياتي نشده چون اين امر مستلزم آموزش و توانمندسازي جوامع بومي حاشيه پارك و سازماندهي آنان و در نهايت ساختارسازي و اجراي طرح است. سال گذشته با يكي از گروههاي تسهيلگر متخصص و حرفهاي در پروژههاي مشاركت روستايي كشور مذاكراتي انجام و به عنوان گام نخست هم دو كارگاه آموزشي براي كارشناسان و سمنها با موضوع مشاركت برگزار شد. به دليل حساسيت موضوع به دستور مدير كل استان، پيشنهاد طرح براي تامين اعتبار در دستوركار قرار گرفت، اما در نهايت اعتبار پيشبينيشده تامين نشد. چنانكه مستحضر هستيد، استمرار اين برنامهها و ارتباط مستمر با جامعه محلي در پروژههاي مشاركتي ضروري است و در غير اين صورت باعث از دست رفتن ظرفيت ايجادشده و اعتماد جامعه محلي ميشود بنابراين تصميم بر آن شد كه به دليل فراهم نبودن مقدمات اوليه اين طرح تا تامين منابع مالي مطمئن و مستمر به تعويق افتد اما اين ارتباط و زمينهسازي براي نهادينه كردن اين روش مديريتي، به آرامي در حال انجام است.
و دليل حضور شكارچيان چيست؟
البته لازم به توضيح است كه در اين ميان يكي از شكارچيان داراي سابقه مراجعه و با ابراز ندامت از اقدامات گذشته، اعلام كرد كه خواهان فرصت است؛ ايشان گفت كه اگر فرصت جبران برايش فراهم شود آمادگي دارد تا توانمندي خود را براي حفاظت به كار گيرد و سازمان حفاظت محيط زيست هم براي نشان دادن حسننيت مقرر داشت كه ايشان مدتي بهطور آزمايشي و البته بهطور مستقيم تحت نظارت رييس پارك در حفاظت همكاري كند اما در ادامه و پس از مدت كوتاهي با توجه به مشاهده نشانههايي از حاشيهسازي و براي جلوگيري از به حاشيه رفتن مشاركت مردم، با ايشان مذاكره و نسبت به شرايط فعلي توجيه شدند و در نهايت هم اين همكاري قطع شد. هماكنون تنها سه نفر هميار محيط زيست با پارك بمو همكاري ميكنند كه آنها هم هيچگونه سابقه تخلف شكار و صيد ندارند.
منابع محلي گفتهاند كه گوشت شكار به قيمتهاي گزاف هر لاش شكار تقريبا 10 ميليون تومان در شهر شيراز و گاه حتي شهرستانهاي استان خريد و فروش ميشود و دليل آن هم اين است كه متخلفين متوجه شدهاند كه پارك بمو از نظر حفاظت محيط زيست به حال خود رها شده؛ نظر شما در اين مورد چيست؟
اگر به سابقه حفاظت در پارك ملي بمو نگاهي داشته باشيد، در همه دورهها مسائل اين پارك با حساسيت خاصي پيگيري شده و از گذشته تاكنون حفاظت با جديت دنبال ميشده اما به هر شكل تهديدهاي پارك به خاطر محاصره بودن در شهرها و روستاها زياد است، در حال حاضر نيز فعاليتهاي حفاظتي نه تنها كمرنگ نشده بلكه با توجه به افزايش تهديدات تقويت هم شده است. به عنوان مثال ميتوان به ايجاد چادرهاي شبانهروزي حفاظت از پارك در ارتفاعات حساس پارك و اختصاص تعداد قابل توجه محيطبان مامور به خدمت ازشهرستانهاي فارس به پارك ملي بمو و بهكارگيري تكنولوژيهاي جديد نظير پهپاد و دوربينهاي سوپر زوم و بهسازي وسايل نقليه اشاره كرد. در اين چند ماه حداقل سه گروه از شكارچيان سابقهدار و گوشتفروش دستگير و تحويل مقامات قضايي شدهاند كه دستگيري بعضي همراه با درگيري مسلحانه و به خطر افتادن جان ماموران بوده است. چنانكه در مورد اخير اينجانب هم در درگيري با متخلفين كه يك بار ديگر هم در مردادماه سال جاري با اسلحه جنگي دستگير شده بود، دچار آسيبديدگي شديد شدم اما با حمايت دستگاه قضايي بلافاصله متخلفين دستگير شدند. منكر وقوع تخلف در منطقه نيستيم، همانگونه كه هيچكس نميتواند چنين ادعايي را در هيچ نقطهاي در كشور داشته باشد. در كنار مشكلاتي كه در زمينه شكار غيرقانوني داريم، موضوع حفظ و حراست از فنسهاي پارك هم مطرح است و هماكنون يك گروه از محيطبانان شبانهروز در حال پايش و مراقبت براي جلوگيري از سرقت فنسهاي حفاظتي پارك ملي هستند. اين مسائل را هم بايد لحاظ كرد. متخلف امروز با متخلف چند سال قبل فرق زيادي دارد، تقاضاي شكار معيشتي به خاطر شرايط اقتصادي رشد كرده اما همين گزاف بودن قيمت كه اشاره كرديد، نشان از اين دارد كه عرضه كم و شكار غيرقانوني نرخ پاييني دارد.
در مورد دامي كه از روستاهاي همجوار مانند روستاهاي محمودآباد، شول، تربر، دودج، شهرك سعدي، بردج و باجگاه بدون ضابطه وارد پارك ميشوند؛ چه اقداماتي انجام شده؟
يكي از چالشهاي پارك ملي بمو از گذشته چراي دام بوده كه در حاشيه ساير اقدامات حفاظتي قرار گرفته، لذا در اولين اقدام مقابله جدي با چراي غيرقانوني دنبال شد و بخش زيادي از انرژي و وقت محيطبانان صرف مقابله با چراي غيرقانوني ميشود. اين اداره بيش از 25 دامدار متخلف را به دادگاه معرفي كرده و برخورد با چراي غيرمجاز به كمك دادگستري نسبت به چند سال گذشته بسيار بيشتر بوده. نكته قابل ذكر اينكه با توجه به شرايط خشكسالي سال قبل كه تقريبا نصف ميانگين درازمدت بارش داشتيم، از طرف مقامات محلي هم براي تعامل با دامداران تحت فشار بودهايم، چرا كه آنان معتقدند در سال خشكي مثل امسال بايد به دامداران كمك شود اما محيطبانان پارك ملي بمو براي اجراي قانون پاركهاي ملي و همينطور بيم شيوع طاعون نشخواركنندگان كوچك امكان اين تعاملات را نداشته و به جد با متخلفين برخورد ميكنند.
اين صحبت كه ورود موتوسيكلت و ماشين شخصي به پارك ملي بمو آزاد شده، چقدر صحت دارد؟
ورود به پارك براي طبيعتگردي هيچگاه ممنوع نبوده و گردشگران ميتوانند به تعداد معدود با كسب مجوز ورود از اداره كل محيطزيست فارس با همراهي محيطبان وارد زونهاي طبيعتگردي پارك شوند و اصولا يكي از كاركردهاي اصلي پارك ملي، تفرج و طبيعتگردي است. اما طرح موضوع به اين شكلي كه شما مطرح كرديد، خير، صحت ندارد. به هر حال كساني كه معتقد به حفاظت پادگاني از پارك هستند نه تنها از مشاركت مردم محلي بلكه از حضور گردشگران نيز هراس دارند.
يكي از موافقان طرح ميگويد كه برخي محيطبانها از اين كار راضي نيستند چون كارشان بيشتر شده و اگر در گذشته از زير كار شانه خالي ميكردند، الان اين شرايط را ندارند و ناراضي هستند اما برخي نظر ديگري دارند و ميگويند كه خون محيطبان در پارك ملي بمو براي حفاظت از حيات وحش ريخته شده. نظر خود شما چيست و مشكل از كجاست؟
اول اينكه وظيفه همه ما برخورد قاطع با شكارچيان غيرقانوني است و هيچ شكارچي در پارك جرات نخواهد كرد كه خداي ناكرده محيطباني را تخريب كند اما اينجانب بر اساس تجربه بر اين باورم كه يكي از چالشهاي حفاظت مشاركتي، تقابل محيطبان و همياران است كه اين موضوع بايد بررسي و تقابل به تعامل تبديل شود، با تقسيم وظايف به عنوان مثال سپردن آبرساني و ضدعفوني آبشخورها به همياران و گشت و كنترل و جلوگيري از شكار به محيطبانان ميتوان اين تقابل را به حداقل رساند. در حال حاضر هم هيچ شكارچي در قالب هميار با محيطبانان پارك ملي بمو همكاري ندارد كه باعث نگراني شود.
پرسش اساسي در مورد پارك ملي بمو اين است كه شايد محيطبانها و هميارهاي پارك در مورد نحوه اين مشاركت توجيه نشدهاند؛ نظر شما چيست؟
با توجه به پيچيدگيهاي حفاظت در پارك ملي بمو كه بين سه شهر و قريب 12 روستا و همجوار كلانشهر شيراز واقع شده، اين مساله مشخص است كه توسل به شكار يك رويكرد نهادينه شده فرهنگي در بين ساكنان اطراف و اقوام متنوع آن است لذا استفاده از رويكرد مشاركتي و مديريت اكوسيستمي از ضروريات حفاظت منطقه است. در حال حاضر هنوز طرح حفاظت مشاركتي تدوين نشده و شوراي مديريتي براي پارك ملي بمو تشكيل نشده و فقط اقداماتي محدود براي زمينهسازي حفاظت مشاركتي در حال انجام است، اما معتقدم با اجراي طرح و گذشت زمان وقتي محيطبانان مشاهده كنند كه ميزان تخلفات شكار و صيد كاهش و تقابل محيطبان و شكارچيها كم ميشود، همراهي بيشتري خواهند داشت. در هر تغيير رويكردي چنين مقاومتهايي طبيعي است. محيطبان به خوبي با مشاهده صدور حكم محكوميتهاي همكاران خود از قصاص گرفته تا پرداخت ديه به شكارچيان ميداند كه درگيري بين شكارچي و محيطبان بازي دو سر باخت است. پس ميپذيرند كه حفاظت مشاركتي به نفع خود آنها خواهد بود.
آيا جزييات اين طرح تاكنون در اختيار كارشناسان مستقل قرار گرفته است؟
پروپوزال اوليه طرح با نظرخواهي از تسهيلگران با تشكلهاي مردمنهاد و كارشناسان اداره كل و تعدادي از محيطبانان و تحت نظر دفتر آموزش و مشاركتهاي مردمي اداره كل تهيه شده اما اگر قرار باشد به مرحله اجرا برسد حتما جلسات همانديشي برگزار خواهد شد.
نظر يكي از كارشناسان مستقل اين است كه همكاري و نظرخواهي بايد در همه مناطق تحت حفاظت سازمان محيط زيست باشد ولي مشاركت مستقيم آنهم در جايي مانند پارك ملي كه بهرهبرداري در آن تعريف نشده، مصداقي ندارد. نظر شما چيست؟
همانگونه كه پيشتر هم اشاره كردم؛ هنوز اين طرح در پارك ملي بمو انجام نشده و برپايي چند چادر و بهكارگيري سه هميار محلي به منزله اجراي طرح حفاظت مشاركتي نيست، صرفا يك فعاليت و همكاري كوچك داوطلبانه است. تنها بهرهبرداري ممكن در پاركهاي ملي برابر طرح جامع پارك، طبيعتگردي و انجام تحقيقات مطالعات و آموزش بازديدكنندگان است كه از سالهاي قبل با هماهنگي اداره كل انجام ميشود.
اينكه ميگوييد با گذشت زمان تعارضها كمتر خواهد شد. چه بازه زماني منظورتان است و اگر آنطوركه انتظار داريد، كار پيش نرود و جمعيت حيات وحش كمتر شود، راهكار شما چه خواهد بود؟
اول اينكه من اعتقادي به كاهش جمعيت حيات وحش ندارم ممكن است بر اثر خشكسالي سال آبي گذشته، افزايش جمعيت حيات وحش را نداشته باشيم كه آنهم امري طبيعي است اما كاهش جمعيت حيات وحش نداشتهايم. مورد دوم اينكه اجراي برنامه حفاظت مشاركتي فرآيندي است كه استقرار آن حداقل ٥ سال زمان ميبرد و نتايج آن حداقل در يك بازه 10 ساله نمايان ميشود و با افزايش ميزان مشاركت جوامع محلي عرصه تخلف بر شكارچيان بسيار تنگتر خواهد شد و البته حفاظت مشاركتي به معناي عدم برخورد با متخلفين نخواهد بود. وقتي مردم محلي خود را صاحب پارك ملي و حيات وحش بدانند، بسياري از مشكلات به خودي خود حل ميشوند. غير از سرشماري كه گاهي نتايج آن تحتتاثير عوامل انساني به عمد يا به سهو ممكن است كم و زياد شود از راههاي ديگري مانند بررسي رفتار حيوانات علفخوار قابل شكار هم ميتوان به امنيت منطقه پي برد، به عنوان مثال وقتي گله قوچ و ميش وكل و بز اجازه ميدهد تا به آنها نزديك شويم، حكايت از آن دارد كه آرامش بر منطقه حكمفرماست. منطقهاي كه در آن مشاهده گونهاي مانند پلنگ هر هفته گزارش ميشود حكايت از وضعيت خوب زيستگاه و طعمه دارد.
درباره كاهش آمار سرشماري اخير نظر شما چيست؟
اينكه از كاهش جمعيت صحبت ميشود بايد ديد چه درصدي كاهش داشته كه به آن به عنوان يك چالش نگاه كنيم. خوشبختانه در پارك ملي بمو جمعيت كنوني بز و پازن و قوچ و ميش نسبت به مساحت ۴۸۰۰۰ هكتاري پارك آمار رضايتبخشي است. اين جمعيت پايدار و رو به رشد است كه ميتواند خود را حفظ كند و با اين تعداد نگراني بابت بقاي آن در حال حاضر وجود ندارد. تغييرات اين اعداد نميتوانند ملاك قضاوت و نسبت دادن آن به شكار غيرمجاز باشد هر چند منكر شكار غيرمجاز نيستيم. اما در كنار اين عواملي مانند وضعيت آبوهوايي، تجربه افراد شمارشگر و انتخاب مسيرها هم روي نتيجه سرشماري اثرگذار خواهد بود؛ نميتوان وضعيت خشكسالي شديد سال گذشته را كه خود بر نرخ زادآوري حيات وحش موثر بوده از نظر دور داشت. چيزي كه در پارك ملي بمو مهم است بهبود وضعيت زيستگاه و ايجاد امنيتي است كه نتيجه آن پراكنش حيات وحش در سراسر زيستگاههاي منطقه است. به آمار بلندمدت پارك نگاه كنيد اين اختلاف آماري كه برخي مواقع رشد غيرمنطقي و بعضي مواقع ميزاني كاهش داشته، در بعضي از سالها به چشم ميخورد. به عنوان مثال رقم حدود 3 هزار و 100 راس مربوط به سرشماري پاييز سال ۹۹ به دليل شيوع كرونا و بنا به دلايلي چندان قابل استناد نيست چنانچه اين عدد در سال ٩٨ حدود ٢٨٠٠ راس گزارش شده و سال 97 حدود ٢١٠٠ راس كه تفاوت بين سالهاي 97 و 98 هم قابل توجه است. ضمن اينكه در روز سرشماري سال جاري بنا به گزارش نيروهاي نظامي در يكي از پادگانهاي حاشيه پارك، گله بزرگي از حيات وحش گزارش شد كه در سرشماري لحاظ نشد بنابراين كاهشي در آمار نبوده كه منشا نگراني باشد ضمن اينكه كاهش آمار حتي چند راس هم حتما مايه نگراني خواهد بود بنابراين مقداري ناهماهنگي در آمار وجود دارد كه بايد اصلاح شود.