تلاش براي نفهميدن
اين برخورد با گذشته امري رايج و بسيار آشناست و مختص به يك گروه، قوم يا ملت نيست. به نمونهاي اشاره ميكنم كه شايد بسياري از همنسلان من هم آن را از ياد برده باشند. روزي در جايي صحبت از ماجراهاي تسخير سفارت امريكا بود و من از اين گفتم كه در آن ايام، تقريبا همه گروهها و افراد سرشناس، از هر گرايشي كه بودند، از آن رخداد حمايت كردند. اين سخن من با اعتراض و مخالفت روبهرو شد و تقريبا هيچكس از آن جمع با اين گفته من همراهي نكرد و وقتي به اين اشاره كردم كه حتي هيات دبيران كانون نويسندگان متشكل از احمد شاملو، غلامحسين ساعدي، محسن يلفاني، اسماعيل خوئي و باقر پرهام، نامهاي را به حمايت از دانشجويان پيرو خط امام منتشر كردند، دامنه مخالفت چنان شديد شد و بالا گرفت كه از تهمت و توهين بينصيب نماندم. اما موضوع چه بود؟ موضوع اين است كه تقريبا اكثر ما گذشته را آنطور كه امروز هستيم، ميبينيم و گمان ميكنيم كه گذشته در شكل و شمايل و قواره امروز بوده و چون امروز موضوعي را نميپسنديم يا ميپسنديم، خيال ميكنيم دهها سال پيش هم، آنهايي كه دلبستهشان هستيم، موضوع را همينگونه و بسان امروز ما ميديدند و اگر چنين نبودند، به رمانتيسيسم متوسل ميشويم و رويابافي ميكنيم و آن كسي كه گذشته را پيش رويمان ميگشايد، متهم ميكنيم و دشنام ميدهيم. برعكس اين هم هست، بسياري چنان دل در گرو گذشته دارند كه حاضر نيستند، بپذيرند كه جهان و جامعه تغيير كرده و مفاهيم و نگاهها طور ديگري شده و با وجود گذر سالهاي بسيار و قرنهاي متمادي، اصرار دارند با موضوعات همان برخوردي شود كه در گذشته بوده و راهحلهايي را براي موضوعاتي كه هيچ نمونه و حتي مشابهي در ادوار پيشين ندارد، از دل گذشته استخراج شود. چنين نگاهي مثل اين ميماند كه امروز هم عدهاي به راه و روش تدفين آن دو جسد در قبر تپه حسنلو معتقد باشند. فرق نميكند كه گذشته را براساس نگاه امروزمان معنا كنيم يا بخواهيم امروز را در ظرف تنگ گذشته جا بدهيم، هر كدام كه باشد، تلاشي است براي نفهميدن. چه تلاش براي نفهميدن امروز باشد، چه تلاش براي نفهميدن گذشته.