• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5156 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۳ اسفند

ما و اذهان درستكار

محمد خيرآبادي

عنوان فرعي روي جلد كتاب «ذهن درستكار» نوشته جاناتان هايت (نشر نوين) آن‌قدر درست و دقيق است كه مجبورم مي‌كند از همانجا شروع كنم: چه چيزي باعث مي‌شود كه افراد خوب از هم جدا شوند؟ هر كدام از ما، اگر زندگي‌مان را مرور كنيم، به ياد مي‌آوريم آدم‌هاي خوبي را كه با جلوه‌هاي عقلاني و نيت‌هاي خير، جلوي چشم ما از هم فاصله گرفتند و حتي با هم دشمن شدند. آدم‌هاي «خوب» به اين معني كه هيچ كدام قصد شرارت نداشتند و اتفاقا دغدغه‌هاي اخلاقي محرك حرف و عمل آنها بوده است. يا مي‌خواستند حقيقت را بگويند يا قصد كمك به ديگري را داشته‌اند يا ... در واقع در دو طرف اغلب نزاع‌ها، آدم‌هاي خوبي نشسته‌اند كه خصومتي با هم ندارند، قصد بدي كردن به يكديگر را ندارند و فقط به نظر و روش خود يقين دارند و در يقين خود تنها نيستند. نكته همين‌جاست كه يقين به درستي يك نظر يا روش، اغلب با تاييد آدم‌هاي ديگر، همفكران و همگروهي‌ها حاصل مي‌شود نه با تفكر و تعمق در تنهايي. جاناتان هايت در اين كتاب سعي مي‌كند به ما كمك كند تا پاسخي براي اين سوال پيدا كنيم: «چرا ما به گروه‌هايي متخاصم تقسيم مي‌شويم كه هر يك از اين گروه‌ها به حقانيت و درستكاري خود يقين دارند؟» به نظرم مطالعه اين كتاب براي جامعه امروز ايران ضروري است؛ به جهت فهم اين موضوع كه اگر نيك بنگريم، ما (اغلب ما) مدام در حال يافتن اسناد، شواهد و ادله‌اي هستيم كه از موضع كنوني ما پشتيباني كند. محتواي اين كتاب ممكن است كمي نااميد‌كننده باشد، چراكه مي‌خواهد بگويد در اغلب مسائل به خصوص مسائل اخلاقي و سياسي، ما غالبا آن وجه گروهگراي خود را بروز مي‌دهيم و تمام مهارت‌ها و استدلال‌هاي‌مان را براي پشتيباني و تاييد گروه خود و نشان دادن تعهدمان به تيم خود، به كار مي‌گيريم. اين حرف ممكن است كاملا استدلال را به حاشيه ببرد و گفت‌و‌گو را منتفي كند. وقتي كه همه افراد در حال يافتن راهي براي تاييد نظرات خود هستند و فقط بر راي و نظر گروه متبوع خود پافشاري مي‌كنند، ديگر چه جاي صحبت و گفت‌وگو؟ لب كلام هايت در كتاب «ذهن درستكار» اين است كه در واقع گروهگرايي و جمع‌آوري شواهد و ادله به نفع خود، يكي از خطاهاي رايج در مسير شناخت و يكي از محدوديت‌هاي ذهني همه ماست. اساسا نمي‌توان زندگي انساني و جامعه بشري را چنان به‌‌درستي درك و مديريت كرد كه تمام نزاع‌هاي سياسي و اخلاقي نهايتا حل ‌و فصل‌‌ شود و ارزش‌ها تضادي با هم نداشته باشند. در نتيجه نبايد از همه افراد توقع استدلال‌هاي خوب، روشن‌بينانه و حقيقت‌جويانه داشته باشيم، به خصوص زماني كه پاي منافع شخصي يا اعتبار فرد در ميان باشد. هايت مي‌خواهد بگويد اين توقع اخلاقي از تكتك آدم‌ها چندان بجا نيست و اگر فتيله توقع خود را پايين بكشيم، گفتوگو و تحمل نظر مخالف بيشتر از هميشه در دسترس خواهد بود. ايده او مشابه كثرت‌‌گرايي آيزايا برلين است كه مي‌گفت: «خوبي‌‌هايي كه افراد ارج مي‌‌نهند، اهدافي كه دنبال مي‌كنند و ارزش‌هايي را كه پاس مي‌‌دارند، متكثر، پرشمار و گوناگونند و نمي‌توان آنها را درقالب يك هدف واحدِ بزرگ مثل منفعت يا سعادت جا داد. خوبي‌‌هاي متفاوت، گاه با هم در نزاعند و ممكن است در نسبت ‌‌با‌‌هم ناسازگار، تطابق‌‌ناپذير يا قياس‌ناپذير باشند.» به اعتقاد جاناتان هايت راه چاره در هر اجتماعي (اعم از خانواده، گروه دوستان، شركت‌ها، ادارات، نهادهاي مدني و سياسي يا جامعه) اين است كه بتوانيم افراد را به شيوهاي صحيح سازماندهي كنيم تا آنها پيوند و سرنوشت مشترك را حس كنند و مهارت‌شان را براي استدلال و جمع‌آوري شواهد درقالب يك تلاش متمدنانه براي تعالي اجتماع به كار ببرند. هايت اميدوار است كه چنانچه ادعايش در اين كتاب را فهم كرده و بپذيريم تا حدود زيادي دست از خودحق‌پنداري ‌برداريم و دريابيم كه براي تمشيت امور زندگي اجتماعي بايد تكثر اعتقادي و ذهني افراد جامعه را در نظر گرفت و روش‌هاي پيشبرد اهداف و سياست‌هاي عمومي، به نفع يك نوع تلقي يا برداشت گروهي، تعيين و تدوين نشود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون