هنر برقراري ارتباط با ديگران
منوچهر شميراني
اين خط را بگير و بيا ...!
اگر يادتان باشد -كه حتما خيليها به ياد دارند- قديمها، يكي از سرگرميهاي بچهها اين بود كه زغالي را در دست ميگرفتند و از جايي و نقطهاي، روي ديوار كوچهاي يا خياباني شروع ميكردند و مينوشتند:
« اين خط رو بگير و بيا!»
به اين ترتيب، از مخاطب فرضي و خيالي خود ميخواستند در اين شوخي يا بازي، با او شريك و همراه شود.
بعد، زغال سياه را روي ديوار ميكشيدند و حركت ميكردند. ميرفتند و ميرفتند؛ از لاي درز آجرها، از روي گچ و سيمان و سنگ، از ناهمواريهاي روي ديوارها، از فاصله بين ديوار خانه دو همسايه و... تا به مقصد ميرسيدند؛ مقصدي شايد خيالي.
عابران و رهگذراني كه خواسته يا ناخواسته، با اين «خط» همراه ميشدند در پايان راه - يا بهتر بگوييم در آخر خط - يا با خطي تمام شده و بيسرانجام روبهرو ميشدند و چين، بر ابرو ميانداختند. يا با حرفي، شعري و نكتهاي كه ميخواندند و لبخند بر لب، راه خويش، پي ميگرفتند و ميرفتند.
ارتباط، براي زندگي بهتر
حتما، پس از اين همه حرف و مقدمهچيني ميپرسيد كه «ربط» اين «خط»، به «خط ربط» چيست؟
پاسخ اين است:
تمامي ساكنان كره زمين و ۸۰ تا ۹۰ ميليون ايراني، سر خط زندگي را گرفتهايم و به اينجا رسيدهايم تا بتوانيم بهتر و بيشتر و با كيفيتتر زندگي كنيم.
همگيمان تلاش ميكنيم براي زندگي بهتر و آرامتر، ارتباط خوبي با ديگران برقرار كنيم.
جملگي، در پي آن هستيم با استفاده از ابزار و وسايل روزآمد و بهرهگيري از رسانههاي گروهي و فضاي مجازي، بدانيم در گوشه و كنار جهان چه ميگذرد؟
چگونه زندگي ميكنند؟
چگونه با مشكلات و بحرانهاي گوناگون برخورد ميكنند؟
يا اصلا چه ميكنند و چه راههايي را ميروند تا مشكل و بحران كمتري داشته باشند؟
«خط ربط». به دنبال آن است در اين ستون، از هر خطي كه ميتواند ما و شما و همه را، بهتر به هم ربط دهد و سهمي - هرچند اندك- براي ارتباط نزديكتر و بهتر انسانها با هم داشته باشد بگويد و بنويسد؛ از روزنامه و مجله و راديو و تلويزيون گرفته تا روابط عمومي و هنر برقراري ارتباط با ديگران.
از روزهاي دور و ارتباطهاي محدود اما نزديك، تا اين روزها و گسترش امكانات و تكنولوژي و شايد، تداوم تنهايي انسان در ابرشهرهاي امروزي.
اميدواريمان هم اين است كه روزي، تمامي مردم جهان، نزديكتر، آرامتر و بيدغدغهتر بتوانند با يك «خط ربط» جهاني، به خوبي در كنار هم زندگي كنند.