• 1404 سه‌شنبه 2 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5158 -
  • 1400 پنج‌شنبه 5 اسفند

يادداشتي بر دو داستان از مجموعه «زمستان شغال» اثر فرهاد رفيعي

جلوه كهن‌الگوهاي اسطوره‌اي

فاطمه سعيدي

محدوديت‌پذير نبودن اساطير و چندوجهي بودن نمادها در دل متن‌هاي اسطوره‌اي سبب ناميرايي اسطوره‌ها و تداوم آنها در ناخودآگاه انسان‌ها در ادوار مختلف شده‌ است. رمان‌ها و داستان‌ها بهترين مجال براي درخشش اسطوره‌ها هستند. در اين يادداشت نمادها و روايت‌هاي اسطوره‌اي در دو داستان «سرگذشت‌هاي مدفون» و «خرامان سرو» از كتاب «زمستان شغال» نوشته فرهاد رفيعي بررسي مي‌شود.

پسركشي از مضامين مهم در جهان اسطوره و حماسه است. در اسطوره‌هاي باروري و آفرينش، تداوم و بقاي نسل رسالت اصلي والدين است. كشته ‌شدن پسر به دست پدر، سبب مي‌شود حلقه اصلي تداوم نسل به دست پدر از بين برود و پدر نتواند رسالت اصلي خود يعني پرورش فرزند را به انجام برساند. مضمون اصلي در داستان «سرگذشت‌هاي مدفون» اسطوره پسركشي است؛ اما بن‌مايه اسطوره ايزد گياهي نيز در آن مشاهده‌ مي‌شود. در اين داستان، پدر راوي محيط‌بان است. راوي (سمير) مادرش را به ياد ندارد. در داستان سياوش نيز نشاني از مادر او نمي‌يابيم. به‌علاوه نويسنده از عناصر طبيعت به شيوه‌هاي مختلف و در توصيف اعمال آييني كه شخصيت داستان انجام مي‌دهد، سود برده است. مانند آدمك‌ چوبي يا موهاي سياه آويزان بر شاخه‌هاي درخت كه گويي نشانه تهديد هستند. زماني‌كه او مي‌خواهد نام پدر واقعي‌اش را بداند، با جسد بي‌جان پدر مواجه مي‌شود و مامور اجراي آييني مي‌شود كه در ارتباط با اسطوره‌باروري است: «جزوه حتي قيد كرده ‌بود كه پسر گذارنده آداب بايد بالغِ ‌زن‌نديده باشد.» هنگام به‌ جاي آوردن آداب دفن فردي ناشناس با نيرويي جادويي، با كوبيدن ميخ به سايه سمير، جنازه را باخود مي‌برد اما دوباره برمي‌گردد و پدر را تهديد مي‌كند كه اگر جاي دندان‌ها را نگويد پسر را مي‌كشد: «غريبه تشر مي‌زند: اگر نگي كجا قايم‌شان كرده‌اي همين‌جا زنده‌به‌گورش مي‌كنم. خاك مي‌ريزد... جزوه شرط رجعت را مخفي‌ ماندن دندان‌ها گذاشته بود. تقلا نمي‌كنم ديگر. مي‌گذارم تنم را، صورتم را خاك بپوشاند... صداي پنجه‌ها كه خاك را مي‌درند پيش مي‌آيد: طاقت بيار بابا! دستش به سينه‌ام رسيده. مي‌خزد بالا. صورتم را مي‌جويد. خاك را پس مي‌زند. صورتم را به دوكف مي‌گيرد... سياهي غريبه دست بر درخت مي‌برد و بعد قاه‌قاه‌كنان راه مي‌كشد سراغ درخت بعدي...»
اسامي شخصيت‌ها نيز مرتبط با درونمايه داستان انتخاب شده است. اسم راوي (سمير) به معني افسانه‌گو، قصه‌گو و داستان‌پرداز است. اسم جد سمير (فريدون) از اسامي كهن ايراني‌ و از شخصيت‌هاي شاهنامه است كه توانست بر ضحاك پيروز شود. سليمان، پيامبري كه به خواست خداوند داراي قدرت‌هاي جادويي همچون تسلط بر اجنه و فهميدن زبان حيوانات بود. الياس: نام يكي از پيامبران كه به آسمان عروج كرد. 
انتخاب فصل زمستان به عنوان زمان داستان نيز در ارتباط با مضمون داستان صورت گرفته‌ است. يكي از ويژگي‌هاي افسانه‌هاي اسطوره‌اي، انطباق با كنش‌هاي طبيعت است و چنين افسانه‌هايي ريشه در اسطوره‌هاي مرتبط با خدايان طبيعت دارند. خشك ‌شدن گياهان در زمستان و رويش و شكوفايي مجدد آنها در فصل بهار، نشانگر مرگ و باززايي هر ساله گياهان در جهان است.
گياهان و درختان، در همه مناسك‌ گذر بشر (تولد، ازدواج و مرگ) عنصر اصلي به شمار مي‌روند. درختان به ويژه درختان هميشه سبز، مانند سرو به امور تولد و مرگ دلالت دارند. به‌هنگام تولد، درختي براي نوزاد و به نام او مي‌كارند. هنگام ازدواج سيب يا انار زير پاي عروس مي‌اندازند. در نهايت ‌هنگام مرگ، درختي بر گور مي‌نشانند. حتي جسد را در تابوتي از جنس چوب مي‌گذارند تا به نوعي اين مفهوم تداعي شود كه وي به زهدان مادر برمي‌گردد تا تولدي دوباره بيابد. همچنين درخت هم هم‌ريشه لغت «دارو» است هم «دار» (وسيله اعدام)، هم جنبه زندگي‌بخشي دارد، هم جنبه ميرانندگي. اعتقاد به اينكه خاك انسان‌ها باعث رشد گياهان و درختان مي‌شود، عامل سرودن اشعار و خلق داستان‌هاي زيادي شده ‌است.
درخت سرو در فرهنگ ايران جايگاه ويژه‌اي دارد. به اعتقاد پيروان مهر، درخت ‌سرو نماد خورشيد و زايش مهر است. مطابق روايت ايراني، زرتشت از جانب اهورامزدا دو شاخه سرو از بهشت آورد. در اساطير درخت سرو نماد خداي گياهي است. تك‌درخت‌ها در بسياري از مناطق ايران به‌خصوص مناطق كم‌درخت مقدسند و مردم به همين دليل بر آن دخيل مي‌بندند و در پاي ‌آن شمع مي‌افروزند و از آن حاجت مي‌خواهند. در توضيح اين باور گفته‌اند: درخت يا سنگ مقدس به صورت سنگ يا درخت تقديس ‌نمي‌شوند، بلكه به اين‌دليل پرستش ‌مي‌شوند كه محل ظهور و تجلي هستند، زيرا اين اشيا چيزي را آشكار مي‌سازند كه ديگر سنگ يا درخت نيست، بلكه ظهور امر قدسي است. در اساطير ايراني قطع درخت را باعث بروز قحطي، مرگ، بيماري و سياهي دانسته‌اند.
در اشعار كهن ايراني، معشوق بلندقامت كه به زيبايي راه ‌مي‌رود به سرو روان مانند شده است: ساعتي كز درم آن سرو ‌روان بازآمد/ راست‌گويي به تن مرده روان باز آمد (سعدي).  همچنين سرو نماد آزادگي، استقامت و سبزي و خرمي است و در برابر سرما، خشكي و توفان مقاومت‌ دارد. 
 داستان «خرامان ‌سرو» از كتاب «زمستان‌ شغال» از زاويه ‌ديد اول‌ شخص روايت‌ مي‌شود و آغازش چنين است: «چاقو را فرو مي‌دهم ته جيب.» و با شرح مطلع ‌شدن راوي از موضوعي‌ عجيب ادامه مي‌يابد: «بلندترين سرو باغ ‌ارم گويا با سي‌متر بلندا. از ميان باغ، دل باغ را شكافته آمده بود تا نرده‌هاي كنارپياده‌رو. نرده‌ها را شكافته و پياده‌رو و آسفالت را جر داده‌ بود تا نرده‌هاي وسط خيابان.» تلاش براي بريدن درخت به موافقت براي نگهداشتن آن ختم ‌مي‌شود. پرنده‌اي از ميان شاخ‌و‌برگ درخت پر مي‌كشد و همه به جست‌وجوي كشف راز آن برمي‌آيند. علاقه راوي به درخت سبب كمرنگ ‌شدن رابطه وي با ترانه مي‌شود. شخصيت ديگر داستان (نصرتي) مي‌خواهد براي خاطر ترانه مرغ را از درخت بكشد بيرون. اما به روان‌پريشي دچار مي‌شود. از اينجا به‌بعد داستان شبيه به كهن‌الگوي رانده‌شدن آدم‌وحوا از بهشت به علت خوردن ميوه ممنوعه است و سازدهني زدن راوي براي درخت و ناراحتي از فراموشكاري مردم يادآور شعر مشهور مولاناست: «بشنو از ني چون حكايت مي‌كند/ از جدايي‌ها شكايت مي‌كند». اما همين نماد استقامت و آزادگي آغشته به خرافه، جهل و فرصت‌طلبي مي‌شود و جان آدم‌هايي كه با نيت آسيب‌ زدن به درخت نزديك مي‌شوند، مي‌گيرد. گويي نيرويي ناشناخته، مانع آسيب‌رساندن به آن مي‌شود. حتي آنها كه بايد درخت را قطع كنند با سرپيچي از رييس تيم، خود را از درخت پايين مي‌اندازند و مي‌ميرند. در پايان راوي داستان با آنكه از شيفتگان خود سرو است تصميم مي‌گيرد سرو را به آتش بكشد. اسطوره به دنبال خلق انسان آرماني است كه در چارچوب علي و معلولي دنيايي نمي‌گنجد. اما در ضمن برخورداري از جنبه‌هاي ماورايي و فراطبيعي نقاط آسيب‌پذيري دارند. نقطه ضعف اسطوره در جايي نمايان مي‌شود كه انسان مدرن به‌دنبال لذت است. اما اسطوره دردمحور است. اسطوره درد در مقابل لذت باعث نمايان‌شدن آسيب و تناقض در اسطوره‌ها مي‌شود. شرايط پيش‌آمده در دنياي مدرن، سبب ‌مي‌شود اسطوره‌ها در خلاف جهت كهن‌الگوهاي تعريف‌ شده حركت‌ كنند. دوگانگي كاركرد اسطوره‌ها در دنياي ‌مدرن در داستان‌هاي «زمستان شغال» به تصوير كشيده مي‌شود.
مجموعه داستان «زمستان شغال» را نشر نيماژ منتشر كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون