شادِ ناشاد
فرزانه توني|در روزهايي كه با اوج شدت اپيدمي در كشور در كشمكش بوديم و خود و فرزندانمان را در خانه محبوس نگه داشتيم، سعي شد تمام فضاهايي كه مانند مدارس و كلاسها نيازمند حضور فيزيكي بوده را به خانه بياوريم و در اين راستا خواسته يا ناخواسته، با رسانههاي مجازي و فضاهاي اجتماعي غيرقابل اعتماد، ارتباط تنگاتنگتري برقرار كنيم. اين ارتباط در اين دوسال اپيدمي، به حدي محسوس شد كه به كثرت، حتي كودكاني كه محصل نيستند و به اقتضاي سنشان آمادگي هيچ آموزشي را ندارند نيز درگيرش شدهاند.
از آنجايي كه نظام آموزشي در اين دوسال اخير، با ساخت نرمافزارهايي مانند «شاد» سعي در فراهم آوردن محيطي امن براي دانشآموزان داشته، اما!! آن چيزي كه هنوز و هميشه ميتواند اين ناامني را در هر محيطي به وجود آورد، رسانهها و محيطهاي مجازي هستند كه محصلين به واسطه آموزش با آن سروكار دارند و هر خبر و محتوايي را به خورد اين قشر ميدهند.
در تمام طول تاريخ و در هر برهه از زندگي ِ حتي نخستين انسانها، هر زمان كه ابزار جديدي ساخته ميشد، اين ترس ِ روبهرو شدن با اين ابزار و اينكه چه پيامدهايي را قرار است دربر داشته باشد، وجود داشته است. اين وسايل ارتباط جمعي نيز تمامي اين آزمون و خطاها را پشت سر گذاشتهاند، اما در نهايت نتيجه اين آزمونها چيزي نبود كه مطلوب عموم جامعه باشد و بنابراين جامعه در مواجهه با يك امر اجباري قرار گرفته است. در بررسي اين نتايج، اين پرسش مطرح ميشود كه آيا اين اسباب، در تمامي محتوايي كه منتشر ميكنند، بازه سني مناسب را براي مخاطبينش تبيين كرده يا اساسا آگاهي اوليه را ميدهد؟
اصولا خانوادهها تا چه حد ميتوانند در زمان استفاده فرزندانشان از اين ابزار، بر نحوه استفاده، مديريت و كنترل داشته باشند؟
در مقابل تبليغات نامناسب و هنجارشكن مرورگرها، نرمافزارها و بازيهاي معمول چه بايد كرد؟ اصولا بايد پذيرفت كه شرايط سنوات اخير، استفاده از اين ابزارها و فضاها را امري عادي كرده و تنها كنترل درست شايد بتواند كمي از اثرات سوء اين ماجرا بكاهد.
درست در روزهايي كه از دانشآموزان (به ويژه دوره ابتدايي) انتظار ميرود چندين ساعت نشستن در كلاسهاي آنلاين و همراهي با معلم را بپذيرند و همزمان اين تمايل وجود دارد كه ارتباطات گروهي كودكان در كلاس حفظ شود (كه البته اين تعامل تاثير بسزايي در يادگيري آنها و رشد اجتماعي آنها دارد) بايد براي مشكلات جانبي ديگري كه متاثر از اين شرايط است از جمله صدمات فيزيكي، بيخوابي و وابستگي به اين ابزار نيز چارهاي انديشيد.
دانشآموزي كه ساعات درسي را در فضاي مجازي گذرانده و بعد از اتمام درس علاقهمند است زماني را با دوستانش در فضاي مجازي بگذراند، پس از اتمام اين زمان، كماكان از نظر ذهني درگير همان فضا بوده و حتي در مواقعي اثرات منفي اين ارتباط هر چند سالم، در زندگي دانشآموز خود را بروز ميدهد. با در نظر گرفتن مدت زماني كه دانشآموز صرف اين فضا كرده و عملا يكجانشيني را تجربه ميكند، ديگر از يك كودك فعالِ پرانرژي كه زنگهاي تفريح، دور تا دور حياط مدرسه را طي ميكرد، خبري نيست. اين يكجانشينيها كه سبب انباشتگي انرژي كودك ميشود، در انتهاي شب، زمان خوابِ كودك را ناخواسته به تعويق مياندازد و اين اتفاق كاملا در مسيري طبيعي رخ داده است. فيالواقع هيچ انرژي از كودك، نه تنها تخليه نشده، بلكه در طول اين زمان، چشمها، گردن و انگشتان دست دچار آسيبهاي جدي شده است. اين اتفاقات نه صرفا در زمانِ حال كه به مرور زمان پيامدها و عوارض نامناسب خود را نشان ميدهند و درست در زماني كه انتظار داريم با بهبود اوضاع و شرايط حاكم در جامعه، بتوانيم مانند سالهاي قبل از ورود كرونا، فرزندانمان را با خيالي راحت، رهسپار مدرسه كنيم، از شدت اين وابستگي آگاه ميشويم!
اما آيا ميتوان با اين حد از وابستگي كودكان به اين شرايط، كنار آمد؟ قطعا اگر از همين امروز هم مدارس در فضاي مجازي تعطيل شوند، براي بازگشت به شرايط عادي، نياز به زمان زيادي خواهيم داشت.