• ۱۴۰۳ جمعه ۱۵ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5196 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۷ ارديبهشت

تاريخ ادوارد گيبون

مرتضي ميرحسيني

ادوارد گيبون كه به تقويم قديم ميلادي، سال 1737 در چنين روزي متولد شد اكنون نامي سرشناس در دانش تاريخ و حرفه تاريخ‌نويسي است. حدود 56 سال عمر كرد و زمستان 1794 در لندن از دنيا رفت. عضو پارلمان كشورش هم بود، اما اين فعاليت سياسي در قياس با اعتبار و جايگاه او در علم تاريخ، اهميت چنداني ندارد و مساله‌اي فرعي محسوب مي‌شود. گيبون مي‌خواست مورخ فلسفي باشد و اين تركيب دو كلمه‌اي را چنين تعريف مي‌كرد: «كسي كه در ادبيات باستان آموخته بود، به صحت اطلاعات تعهد داشت و مي‌توانست زنجيره وقايعي را كه با عللي عميق‌تر از آنچه به چشم مي‌آمد و به يكديگر وصل مي‌شدند، شناسايي كند و منسجم و شفاف به نمايش بگذارد.» تصميم به نوشتن تاريخ روم باستان گرفت، آن‌ هم در دوره‌اي كه معمولا كسي چنين كاري نمي‌كرد، زيرا «پيشي جستن از تاريخ‌نگاران باستان را، خواه از حيث شايستگي و خواه از جهت دسترسي بيشتر (به منابع و روايت‌ها) محال مي‌دانستند.» زياد مي‌خواند، از شناخت هر چه بيشتر گذشته‌هاي دور لذت مي‌برد و از آن دسته آدم‌هايي بود كه قلب‌شان براي انجام كارهاي بزرگ مي‌تپد. همچنين - و اين نكته بسيار مهمي درباره اوست كه - آنقدر ثروتمند بود كه مي‌توانست بي‌دغدغه روياهايش را دنبال كند و نگران هزينه‌هاي كارهايي كه مي‌كند و طرح‌هايي كه مي‌ريزد، نباشد. در خاطراتش مي‌نويسد: «پانزدهم اكتبر 1764 در ويرانه‌هاي كاپيتول نشسته، در بحر تفكر بودم و راهبان پابرهنه در معبد ژوپيتر نماز مغرب مي‌خواندند كه فكر نوشتن از انحطاط و سقوط آن شهر نخستين‌بار در ذهنم جرقه زد.» اما اين فكر خام و اوليه، به مرور بزرگ‌تر و روشن‌تر شد و از روايت زوال يك شهر، به تاريخ فروپاشي يك امپراتوري و افول يك تمدن كشيد. كتاب را كه كتابي يك‌ونيم ميليون كلمه‌اي و شش جلدي است، «تاريخ انحطاط و سقوط امپراتوري روم» ناميد. جلد نخست آن زمستان 1776 منتشر شد و انتشار جلدهاي بعدي تا بهار 1788 ادامه داشت. 
او درباره دولت بزرگي نوشت كه زماني اروپا و بخش‌هاي وسيعي از آفريقا و آسيا را زير سيطره خود داشت، اما به زوال افتاد و متلاشي شد. نوشت كه امپراتوري روم سقوط كرد، چون مدام بزرگ‌تر و ثروتمندتر شد، چون نسل پشت نسل بيشتر و بيشتر در رفاه و از رفاه در فساد فرو رفت. حكومت هم مدام استبدادي‌تر شد و آزادي‌هايي را كه سرچشمه بالندگي و نيروي حياتي جامعه بودند از بين برد. مسيحيت نيز - به آن شكلي كه روميان آن را مي‌فهميدند - در ضديت با عقلانيت به كار افتاد و ذهن و روح اكثريت جامعه را براي پذيرش شكست‌هاي بزرگ و فجايع فراگير، به مثابه قضا و قدر يا نشانه‌هاي نزديكي ملكوت آسمان مهيا كرد. از انتشار كتاب «تاريخ انحطاط و سقوط امپراتوري روم» حدود دو و نيم قرن مي‌گذرد، اما هنوز آن را مي‌خوانند و نويسنده‌اش را تحسين مي‌كنند. البته اين كتاب نه بهترين كتاب درباره تاريخ روم است و نه حتي همه اطلاعاتي كه در آن عرضه مي‌شود درست و دقيق. اما به قول جان آرنولد «تلاش گيبون براي تجزيه و تحليل روند انحطاط يك تمدن امري بي‌سابقه بود.» از اين‌رو او دين بزرگي به گردن دانش تاريخ دارد. چرا؟ چون «اگر نه اولين، منسجم‌ترين مورخ عملي بود. نه فيلسوف، نه سالنامه‌نويس، نه منطقه‌شناس، نه عتيقه‌شناس، بلكه مورخ.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون