• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5227 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۹ خرداد

خاطرات سفر و حضر (223 )

اسماعيل كهرم

به اين كارت دعوت دقت كنيد:
سلام استاد. من را مي‌شناسيد؟ چهارده سال از روز پيوند من و همسرم مي‌گذرد. ما آرزو داشتيم كه اين پيوند ابدي باشد، نشد. اي بسا آرزو كه خاك شده. روز چهارشنبه ما دو‌تا همراه برخي از شماها كه شاهد بستن گره ما بوديد دور هم جمع مي‌شويم تا گره را بگشاييم. بياييد و آغاز رهايي ما را شاهد باشيد.
اين زوج، انگليسي بودند ولي در نزد اروپايي‌ها هم اين مساله كاملا آوانگارد بود! يعني براي اروپايي‌ها هم فرازماني بود. اينكه يك زوج مراسم جدايي خود را در يك رستوران برگزار نمايند. جو حاكم بر مدعوين بسيار شاد بود. خاطرات روز عروسي و 14‌سالي كه با هم بودند. ظاهرا همه خود را براي ساعاتي غمگين و متفكر آماده كرده بودند ولي كاملا برعكس به لطف يكي، دو نفر كه به شوخ‌طبعي شهره بودند همه شاد بوديم، به خصوص وقتي كه عروس و داماد سابق پيشنهاد كردند كه هر دو ماه يك روز گردهم جمع شوند! همه استقبال كرديم. البته برحسب عادت پسنديده پرداخت دانگي (دونگي). در ايران اغلب هزينه گردهمايي بيشتر از 5 يا 6 نفر جمع دوستان را منصرف مي‌كند! خبري از اشك و آه و يا گله‌گذاري نبود. هنگام خداحافظي تنها كسي كه حلقه اشكي در چشم داشت من بودم به خاطر سابقه فرهنگي. احساساتي بودن و اينكه ما ابايي از نشان دادن عواطف خود با اشك ريختن نداريم. به خاطر دارم كه وقتي كه مادربزرگم به رحمت خدا رفت؛ من ديدم كه در ولز و اسكاتلند فقط مردها مي‌توانند گريه كنند و نه در انگلستان! 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون