جهان خالي
اين چيست كه چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است، من اما نگرانم
در فكر تو بستم چمدان را و همين فكر
مثل خوره افتاده به جانم كه بمانم
چيزي كه ميان تو و من نيست غريبي است
صد بار تو را ديدهاماي غم به گمانم؟
انگار كه يك كوه سفر كرده از اين دشت
اينقدر كه خالي شده بعد از تو جهانمفاضل نظري