تنها آمدن و تنها رفتن
منوچهر - محمد شميراني
زندگي، از اولش تا آخرش تنهايي است
كودكي، پيري، جواني اكثرش تنهايي است
پنجره، ديوار، در، فرقي ندارداي رفيق
اين طرف يا آن طرف، سرتاسرش تنهايي است
(حميدرضا گلشن)
... صداي آمبولانس كه آمد گوشه پرده را كنار زدم و از پشت شيشه پنجره رو به خيابان، ديدم كه ماشين مخصوص بهشتزهرا، مقابل در ساختمان ايستاده است. پسر پيرمرد تنهاي طبقه بالايي، مضطرب و آشفته، به تنهايي نظارهگر حمل جنازه پدرش بود كه همسايه روبرويي، بوي تعفن چند روزه از آپارتمانش را به او خبر داده بود. قديمها، در فرهنگ كهن ما و آموزههاي ديني، سفارش بسياري براي ارتباط و دوستي با همسايگان شده بود. به روايتي، تا ۴۰ خانه از پس و پيش و راست و چپ، «همسايه» به حساب ميآمدند و حق همسايگي داشتند. حتي از پيامبر اكرم نقل شده بود كه «اگر ستم نبود، ميگفتم همسايه، از همسايه ارث ميبرد.» در دهههاي گذشته، بيشتر زمان زندگي بچهها و بزرگترها، با همسايهها ميگذشت؛ بچهها با يكديگر بازي ميكردند و زنهاي خانه هم، كارشان كه تمام ميشد در داخل يا بيرون خانه يكي از همسايهها جمع ميشدند و ميگفتند و ميشنيدند.
مشكلات آپارتماننشيني
مشكلات زندگي آپارتماني، از زماني آغاز شد كه خانوادهها، از زندگي سنتي در خانههاي مستقل حياطدار جدا شده و به آپارتمانهاي كوچك و دلگير كوچ كردند. ولي چون با فرهنگ آپارتماننشيني آشنايي نداشتند گرفتار مشكلات ريز و درشت اجتماعي و معضلات رواني ناشي از عدم توانايي برقراري ارتباط با همسايههاي ديگر شدند. آنها همچنان، در آپارتمانهاي با ديوارهاي نازك، با صداي بلند صحبت ميكردند، رفت و آمدهاي پرسروصداي خود در تمامي ساعات شبانهروز را ادامه ميدادند، صداي راديو و تلويزيون و آهنگهاي مورد علاقه خود را تا جايي كه دوست داشتند زياد ميكردند و در پاسخ به اعتراض همسايهها ميگفتند: «چهار ديواري، اختياري است!» همه اين موارد، نشان از آن دارد كه در انبوه آپارتمانهاي قوطي كبريتي اين شهر بزرگ، كسي آرام و قرار ندارد. كسي نتوانسته است با ديگران، يك ارتباط خوب و درست برقرار كند. هر كدام را كه ببينيد يا از مزاحمت ديگر همسايگان به ستوه آمدهاند يا خود، موجب مزاحمت و اذيت و آزار براي همسايگان ديگر ميشوند.
تنهاتر نشويم
درست است كه نميتوان مقابل رشد و پيشرفت انسان و تكنولوژي ايستاد و كسي را، ياراي مقابله با امواج تغييرات مداوم و سريع در جوامع بشري نيست. درست است كه ماشينهاي جديد و سريع، جاي درشكه و كالسكه را گرفته است و با رواج گوشيهاي همراه، تاريخ مصرف باجههاي قديمي تلفن به سر رسيده است و... نسل جديد، حتي تصور ادامه زندگي بدون هر يك از اين مظاهر جديد تكنولوژي را هم ندارد ولي بايد تلاش كرد بشر ماشينزده امروزي، بيشتر از اين تنها نشود و بيشتر از اين، از خود و محيط اطرافش دور نشود. گسترش زندگي ماشيني در دهههاي اخير، تمامي ابعاد زندگي انسانها را تحتتاثير قرار داده و از تعامل رودررو و با هم بودن افراد جامعه با يكديگر كاسته است. به نوعي ميتوان گفت در عصر غلبه ماشين، انسانهاي اين زمانه، از هم دور شده و به كنج تنهايي خزيدهاند. شايد به همين دليل باشد كه كارشناسان، يكي از ويژگيهاي جوامع توسع يافته را، گمنامي يا همان گوشهگيري و گريز از زندگي شلوغ و پرهياهو و تن دادن به زندگي آپارتمان نشيني دانستهاند.به هر حال، تحميل شرايط خيليها را مجبور به زندگي در آپارتمان ميكند. ولي اگر به آداب، قواعد و الزامهاي زندگي در آپارتمان توجه كنيم و بپذيريم با فشرده شدن مكان زندگي انسانها، خواستههاي اشخاص برخورد بيشتري باهم پيدا ميكند براي سپري كردن يك زندگي آرام و كمتنش، خود را ناگزير ميبينيم تكاليفي را در مقابل يكديگر بپذيريم و در ازاي حقوقي كه به دست ميآوريم از برخي خواستههاي فردي خود چشمپوشي كنيم.