ديوانهجان
گفتيم تا پايان بريم اين عشق را با يك سفر
عشقي كه هم آغاز شد با يك سفر ديوانه جان
كي داشته است اما جنون در كار خويش از چند و چون
قيد سفر ديوانه جان! قيد حضر ديوانه جان
ما وصل را با واژههايي تازه معنا ميكنيم
روزي بياميزيم اگر با يكديگر ديوانه جان
تا چاربند عقل را ويران كني، اينگونه شو
ديوانه خود، ديوانه دل، ديوانه سر، ديوانه جان
اي حاصل ضرب جنون در جان جان جان من
ديوانه در ديوانگي ديوانه در ديوانه جان
حسين منزوي