امر سياست را
از نتايجش ميسنجند
مهرداد احمدي شيخاني
در گذر ايام و به مرور سالها به اين اعتقاد رسيدهام كه امر سياست را بر اساس نتايج ميسنجند و نه براساس آرمانها و آرزوها و گمان دارم بسياري ديگر هم با اين اعتقاد من همنظرند، اما در عمل چقدر اين نظر را رعايت ميكنيم، بحث ديگري است. در يك رفتار سياسي، تعيين اهداف بر اساس پارامترهاي متعددي صورت ميپذيرد كه مهمترينش سنجيدن توان خود، توان حريفان، شرايط اجتماعي و امكان بسيج نيروهاي دور و نزديك در جهت رسيدن به آن اهداف است. بگذاريد مثالي بزنم، فرض كنيد قصد سفر داريم و ميخواهيم از تبريز به مشهد برويم و وسيله سفرمان هم خودرو شخصيمان باشد. آيا صرف اينكه قصد سفر كردهايم و حتي داراي خودرو شخصي باشيم براي رسيدن به مقصد كفايت ميكند؟ زماني نشريهاي را براي سازمان بهرهوري با همين نام منتشر ميكردم، يكي از يادداشتهاي آن نشريه با عنوان «يك قطعهاش خراب، همهاش خراب» چنين آمده بود كه «اگر بخاري نفتي داشته باشيد و اين بخاري فيتيله نداشته باشد، يعني بخاري نداريد». حالا فرض كنيد براي همين سفر از تبريز به مشهد، خودرو داريم ولي خودرو ما چرخ نداشته باشد، در آن صورت حتي اراده و آرزوي ما، هر چقدر هم والا و ارزشمند باشد، نميتواند ما را به مشهد برساند، يا بايد فكر وسيله ديگري كنيم يا چرخ ماشين را درست كنيم. تازه اگر چرخ را هم درست كرديم بايد فكر سوخت خودرو را هم بكنيم. خودرو كه بيسوخت حركت نميكند. بايد كل اتومبيل را هم بدهيم سرويس كنند كه مبادا در طول راه براي وسيله نقليه ما ايرادي پيش بيايد و ما را در بين راه بگذارد. تازه همه اينها را هم كه رو به راه كنيم، لازم است كه از وضعيت جاده و آب و هوا و خيلي چيزهاي ديگر كه خارج از اراده ماست مطلع شويم. آيا راه باز است، آيا آب و هوا مناسب سفر است و مثلا يك وقت سيل نيايد و جاده بسته شود؟ يا مثلا در جادههاي كوهستاني كه امكان ريزش كوه و مسدود شدن جاده وجود دارد را هم در نظر گرفتهايم؟ خلاصه در يك سفر ساده و براي به مقصد رسيدن، كلي موضوع ريز و درشت وجود دارد كه اطلاع از آنها و فراهم كردن امكانات و تجميعشان اهميت دارد.
حال فرض كنيد يك نفر بخواهد به سفر برود و از او بپرسيم با چه وسيلهاي قصد سفر داري و بگويد با خودرو شخصي و بعد بپرسيم آيا خودرو شخصي داري و بگويد نه ندارم. خب در مورد اين فرد چه ميشود گفت؟ آيا نتيجه نميگيريد كه يا قصد شوخي با ما دارد يا مشاعرش مشكل پيدا كرده؟
امر سياست مثل همين است. اينكه ميگويند سياست امر پيچيدهاي است براي همين است. وقتي براي يك سفر ساده، اين همه پارامتر هست كه بايد در نظر گرفت، قطعا در سياست پارامترهاي بسيار بيشتري دخيلند. اينطور نيست كه نرسيدن به نتيجه فقط به دليل نداشتن اراده باشد. بله و قطعا اراده يك امر ضروري است ولي اطلاع و احاطه بر همه پارامترهاي دخيل هم به همان اندازه و بلكه بيشتر اهميت دارد. درست مثل اينكه بگويم قرار است با دختر خان ازدواج كنم و پنجاه درصد ماجرا حل است، من او را ميخواهم و فقط مانده كه او هم مرا بخواهد. در اينجا آن پنجاه درصدِ خواسته دختر خان كه پنجاه درصد نيست، اينجا آن پنجاه درصد يعني تمام صد در صد. اينكه گمان كنيم اراده ما به تنهايي رافع همه مشكلات است، ميتواند گمراهكننده باشد، چرا كه انگار فقط ما داراي ارادهايم و ديگران بيارادهاند. خب اگر طرفهاي روبروي ما هم اراده كنند چه؟ تازه، امر سياسي كه كشتي گرفتن نيست كه برويم وسط تشك و سرشاخ شويم و اراده و غيرت به خرج دهيم و گرده حريف را به خاك برسانيم كه تازه براي آن هم بايد قبلش كلي تمرين كرده باشيم و با بدن آماده پاي روي تشك بگذاريم كه قطعا حريف هم همين كارها را كرده و با آمادهسازي روي تشك آمده است. به همين جهت تقليل موفقيت در امر سياسي به اراده سياستورزان گمراهكننده است و نتيجهاي جز شكست به بار نميآورد. و اين ايراد همه ماست. همه ما اگر نه، اكثر ما گمان ميكنيم نرسيدن به نتيجه، ناشي از عدم وجود اراده است. فرقي هم نميكند در اداره داخلي كشور باشد يا در سياست خارجي. اينكه مسائلمان حل نميشود و مشكل روي مشكل ميآيد بيشتر ناشي از همين است كه با وجود آنكه قبول داريم كه امر سياست را با نتايجش ميسنجند ولي براي رسيدن به نتيجه روياپردازي ميكنيم و نه بر حسب سنجش حداكثر پارامترهاي دخيل كه صرف داشتن اراده را حلال مشكلات ميدانيم و حاصل آنكه در گل ميمانيم.