كمال اطهاري:
سند ملي رسانه بايد آسيبشناسي نهادي شود
گروه اجتماعي| مراسم رونمايي از سند ملي رسانه، چهارشنبه اول تير 1401 در محل انجمن صنفي روزنامهنگاران استان تهران برگزار شد. اين مراسم با حضور افشين اميرشاهي دبير انجمن، عباس عبدي رييس هياتمديره انجمن صنفي روزنامهنگاران استان تهران، سعيد اركانزاده روزنامهنگار، مهدي محسنيانراد استاد ارتباطات، عبدالعلي رضايي پژوهشگر و جامعهشناس، كمال اطهاري اقتصاددان، محمد درويش پژوهشگر و كنشگر محيطزيست، مجيد رضاييان نويسنده و پژوهشگر ژورناليسم، مجيد حسينينژاد بنيانگذار عليبابا، علي ميرزاخاني روزنامهنگار و سردبير باسابقه روزنامه دنياي اقتصاد، مهرداد خدير روزنامهنگار و مژگان جمشيدي روزنامهنگار و جمعي از روزنامهنگاران و فعالان عرصه رسانه برگزار و پيام هادي خانيكي، استاد ارتباطات نيز در اين مراسم قرائت شد. آنچه در ادامه ميخوانيد، سخنان كمال اطهاري است:وقتي ميخواهيد يك رسانه عمومي درست كنيد بايد اراده معطوف به توسعه و دانش داشته باشيم تا سطح بازي را بالا بياوريد. اين اراده معطوف به توسعه از ابتدا در محيط رسانهاي ما مفقود بوده است. ما بايد اراده معطوف به توسعه را جايگزين اراده معطوف به قدرت كنيم. توسعه سياسي يعني چه برنامهاي و چگونه بايد رخ بدهد؟ بايد چارچوب نهادي توسعه سياسي مشخص باشد. وگرنه عدهاي وارد قدرت ميشوند و هيچ برنامهاي ندارند و بعد از مدتي كنار ميروند، بعد دعواي قدرت دو جناح چون اراده معطوف توسعه نيست به اراده معطوف به پوپوليسم تبديل ميشود. اراده معطوف به توسعه مدل ميخواهد. مدل بايد در فضاي عمومي وجود داشته باشد. اين مدل بايد در ذهن نهادينه شده و چارچوب مشخص داشته باشد. چنين كاري بايد به صورت دقيق انجام شود. وقتي كه مدل وجود دارد و اين مدل دقيق است، قدرت مجبور ميشود چنين مدل را انجام دهد. بايد براساس اين مدل دانشگاه بسازد، راهآهن تاسيس كند و فعاليتهايي از اين دست را به سرانجام برساند. اما وقتي اراده معطوف به قدرت باشد ميشود همين آش و همين كاسه. در آستانه انقلاب، در مورد سياست اجتماعي حرف زده نشد. هنوز هم نميشود. مطبوعات را نگاه كنيد، درباره سياست اجتماعي حرف زده نميشود. اين يعني مطبوعات نقش خودش را نميداند، حامل دانش زمانه نيست. اسير بحثهاي روز است. به من زنگ ميزنند يك راهكار راجع به مسكن بگوييد. من بارها حرف زدم و نوشتم كه چنين كاري بدون سياست اجتماعي امكانپذير نيست. آخر سال درباره مزد حداقلي يا بودجه صحبت ميشود. بحث درباره برنامه توسعهاي كه آن مدل بايد از آن تبعيت كند اصلا وجود ندارد و در عين حال مطبوعات هم به آن نميپردازند. اگر رويكرد توسعه و دانش داشته باشيد براي سنجش ميزان سرمايه اجتماعي يكي از سوالات اين خواهد بود كه اين گسيختگي اجتماعي كه در جامعه ما وجود دارد، چه مقدار آن به دليل نبود الگوي حداقلي توسعه است؟ چون اگر نخبگان جهتگيري به طرف توسعه نداشته باشند توسعه رخ نميدهد. هنگامي كه در بدنه جامعه مدني الگوي توسعه وجود ندارد، نبود سرمايه اجتماعي باعث به وجود آمدن گسيختگي اجتماعي ميشود. بدنه بروكراسي دوره پهلوي را ميبينيد، توسعهخواه بود. سازمان برنامه تشكيل دادند و استقلال كارشناسها بالا رفت. امضاي كارشناس سازمان برنامه مثل امضاي كارشناس دادگستري بود. اگر كنار امضاي وزير، امضاي كارشناس نبود حكم وزير بر باد بود. وقتي اراده معطوف به قدرت داريد كسي متوجه بروكراسي نيست. اين آسيبشناسي بايد با نگاهي صورت پذيرد كه خود ما در مطبوعات دروني كنيم. همهچيز را كه نميتوان تقصير امپرياليسم خونخوار و حكومت ديكتاتوري ايدئولوژيك گذاشت. از نظر دروني آسيبشناسي دانش ما چيست؟ اين براي كلاسها و نحوهاي كه روزنامهنگاران و اصحاب رسانه تربيت شوند بسيار لازم است.