پذيرش حقايق تلخ، اولين گامِ توسعه است
احمدرضا سازگارنژاد
مدتهاست كه ميان گروههاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي مختلف در جامعه امروز ايران ما اختلافنظرهاي جدي پيرامون رويكردهاي كلان به مسائل ملي وجود دارد. تقريبا كمتر موضوعي است كه 90-80 درصد جامعه بر سر آن اتفاق نظر و تطابق رويكرد و نگاه داشته باشند. يكي از بحثبرانگيزترين اين مسائل، برجام است. نگارنده اين سطور هيچ تخصصي در روابط بينالملل و علوم سياسي ندارد اما در اينجا تلاش ميكند تا از زاويه ديد سياستگذاري به اين مساله نگاه كند. در سالهاي پس از خروج امريكا از برجام تا آغاز دولت جديد در ايران تقريبا رويه اكثريت جامعه ايراني و حتي جامعه جهاني (از سياستمداران گرفته تا شركتهاي خارجي علاقهمند به سرمايهگذاري در ايران) صبر استراتژيك بود تا با پشت سر گذاشتن دوره رييسجمهور نانجيب و بدعهد ايالات متحده امريكا، شايد پيكر نيمه جان برجام جاني تازه بگيرد و رايحه اميدبخش روزهاي پس از توافق در سال 94 در جامعه مجددا مشام مردم را خوشبو كند. اين صبر استراتژيك جواب داد و ظاهرا رييسجمهوري در امريكا بر سر كار آمد كه خود روزي از حاميان برجام بوده است و حال شرايط براي بازگشت مجدد امريكا به برجام مهيا شد. از طرفي انتخابات رياستجمهوري در ايران نيز كه منجر به يكدست شدن قدرت در سطح كلان سياسي شد هر گونه ترس و واهمه انتخاباتي و سياسي براي بازگشت به برجام را از ميان برداشت. اما گروهي در داخل همچنان بر نگاه خروج از برجام و ادامه سياستهاي تنشزا با جامعه بينالملل تاكيد ميكنند. در چنين شرايطي كه اين مخالفان سرسخت برجام فعالانه به ارايه ديدگاههاي افراطي، غيرمنطقي و غيرواقعبينانه مشغول بوده و هستند، يك اصل مهم سياستگذاري نقض شد كه نتيجه احتمالي آن خسارتهاي بيپايان براي جامعه ايراني است. در قرن 21 و در جهان امروز بايد پذيرفت كه حاكميت ما بدون برجام يا بهطور كلي يك توافق بينالمللي با كشورهاي قدرتمند و. صاحب فناوري جهاني نميتواند رفاه، آسايش و امنيت را براي ملت و ساكنين اين سرزمين فراهم كند. حال بايد مساله بازگشت به برجام را از زاويه ديد متفاوتي نگريست و سنجيد كه اجزاي گوناگون اين موضوع چگونه كنار هم كار ميكنند، اما اينجانب در اين سطور تنها ميخواهم از يك بعد ساده، اين مساله پيچيده و چندوجهي را تحليل كنم كه البته نقشي مهم و اساسي دارد. بايد فهميد كه پذيرش يك واقعيت به ظاهر تلخ در يك برهه زماني معين و خاص و تحت شرايط ويژه و فوقالعاده به معناي تغييرناپذيري آن در آينده نيست. افرادي كه گمان ميكنند با بازگشت امريكا به برجام و برگشتن ايران به اجراي تعهدات خود، ما چيزي از دست خواهيم داد و حيثيت و اعتبارمان خدشهدار ميشود سخت در اشتباهند. در بدبينانهترين سناريوي اين ماجرا امريكا با قلدري و زورمندي شرايط خود را به ما تحميل ميكند. اگر هم چنين رخدادي اتفاق افتد كه صد البته بعيد است، اين تنها سرآغاز ماجرا است. امروزه در دنيا دو چيز منشأ و منبع حيثيت و اعتبار بينالمللياند: قدرت نظامي و قدرت اقتصادي. تجربه جهاني نشان داده است كه هيچيك از دو قدرت به تنهايي نميتواند ضامن سعادت و نيكبختي يك كشور شود، مهمترين مثال آن نيز دو كشور كرهجنوبي و كرهشمالي است كه يكي داراي قدرت اقتصادي- فناورانه است و ديگري داراي قدرت نظامي- امنيتي و هيچكدام از آنها به استقلال به معناي واقعي كلمه دست نيافتهاند. در ايران نيز در سالهاي اخير قدرت اقتصادي بهطور معناداري كاهش يافته و ايران نقش، سهم و اهميت خود در اقتصاد جهاني و حتي منطقهاي را از دست داده است. و اين همه جز با حذف اقتصاد ايران از عرصه بينالمللي به مدد تحريمهاي امريكا شدني نبوده است. پذيرفتن اين حقيقت تلخ كه به هر قيمتي بايد اين مسير بيفرجام را تغيير دهيم اولين شرط بهرهمندي از دستاوردهاي اقتصادي، علمي، فناورانه و حتي نظامي آتي است. در هر اقدام استراتژيك و سياستگذارانهاي ابتدا بايد فروض اساسي مساله را تعيين كرد. يكي از فروض اساسي مساله توسعه هر كشوري اين است كه بدون يك توافق، تعامل و همكاري منطقي با جهان نميتوان به رشد و توسعه اقتصادي، كاهش قيمتها، بهبود وضع اقتصادي مردم، بهبود شرايط كسبوكار، صادرات، اقتصاد دانشبنيان و ... دست يابد. اين موضوع مورد اتفاق بيشتر فعالان اقتصادي و حتي كارشناسان و مديران مياني دولتي و عمومي نيز هست. برعكس تبليغات رسمي در رسانههاي حاكميتي تقريبا در حال حاضر كشور و مردم و فعالان اقتصادي معطل و منتظر توافق برجامند. هيچكس حاضر نيست قدمي از قدم بردارد و اساسا نميتواند بردارد مادامي كه تصوير آينده ارتباط خارجي و چارچوب آن روشن نباشد. اينها شرايطي است كه همه بايد در فروض مساله مورد نظر قرار گيرند و بدون آنها برنامهريزي براي توسعه آينده كشور تقريبا غيرممكن است. بخواهيم يا نخواهيم، خوب باشد يا بد باشد، مردم و بخش خصوصي توسعه و آباداني ايران را در گرو احياي برجام يا هرگونه توافق بينالمللي مشابه كه وضع ارتباطي ما با جهان خارج را سامان دهد، ميدانند و اين موضوع به خوبي از شاخصهاي كلان اقتصادي و نرخ مهاجرت روزافزون مردم و نخبگان قابل مشاهده است و اين همان حقيقت تلخي است كه ميوه شيرين توسعه يعني امنيت و رفاه را در پي دارد. اين شايد مهمترين فرضي است كه دستاندركاران برگشت به برجام بايد بدانند و غيرقابل تغيير بودن آن را درك و فهم كنند: اينكه بازگشت به برجام شرط لازم توسعه اقتصادي، سياسي و اجتماعي ايران است و حتي اگر سياستگذاران اين موضوع را قبول نداشته باشند، مردم اينگونه فكر ميكنند و هنگامي كه مردم چنين فكر كنند سياست داخلي نميتواند انتظار توليد دانشبنيان، كاهش مهاجرت نخبگان و كاهش فرار سرمايه و.. را داشته باشد. اميد است با درك واقعيت مساله توسعه اقتصادي كشور و ارتباط تنگاتنگ آن با خواست و درك مردم، تصميم احياي برجام هرچه سريعتر گرفته شود.