فرمانروايي كاترين كبير
مرتضي ميرحسيني
يك: در حركتي شبيه به كودتا شوهرش پتر (پتر سوم) را كنار زد، مانع از جانشيني پسرش پل شد و قدرت را در جولاي 1762 از آن خود كرد. سربازان در مسير تصاحب قدرت همراهياش كردند، زيرا او از اعزام آنان به جنگ در بيرون روسيه جلوگيري كرده بود. اما بخش بزرگي از اشراف روسيه و مردم اين كشور، هر كدام به دليلي متفاوت با ديگري او را - كه اصل و تبار آلماني داشت - نميخواستند. اوضاع روسيه بسيار آشفته و فساد تا مغز استخوان تشكيلات حكومتي رسيده بود تا جايي كه سفير كشور پروس در سنپترزبورگ نوشت: «سلطنت امپراتريس كاترين در تاريخ جهان فصلي كوتاه خواهد بود.»
سفير پروس پريشانيها را درست ميديد، اما پيشبينياش از پايان ماجرا اشتباه بود. در عمل معلوم شد كه كاترين فرمانروايي لايق و سياستمداري آزموده است. نارضايتي مردم را به هيچ گرفت و روي جنگ با اشراف متمركز شد. دست مخالفانش را از قدرت كوتاه كرد، مقام و منصبها را به طرفدارانش داد و با استبدادي كه حتي با معيارهاي روسي مطلقه بود بر طبقه اشراف چيره شد. البته كوششي در مبارزه با فساد نكرد و حتي نوشتهاند از آن براي حفظ وفاداري مردان دولت و دربار بهرهها برد. ميگفت: «اگر كسي طالب مقام باشد، بايد بهاي آن را بپردازد. اگر كسي بخواهد خود را از بهتان حفظ كند، بايد اين كار را با پول انجام بدهد. اگر كسي بخواهد تهمت ناروايي بر همسايه خود وارد كند، ميتواند با دادن پيشكش به موفقيت نقشه خبيثانهاش مطمئن شود.»
دو: تزارين راههاي موثر ديگري هم براي حفظ قدرت ميدانست كه به قول ويل دورانت «كاترين كه اطرافش را نجبايي احاطه كرده بودند كه مورد اعتماد او نبودند و دسيسهها و بينظميهاي دستگاه اداري او را رنج ميداد، نوع جديدي از حكومت اختراع كرد كه در آن عشاق پيدرپي او مجريان امور حكومتي ميشدند. هر يك از اين عشاق در مدت محبوبيت خود، نخستوزير بود. او جسم خويش را نيز به حقوق و مزاياي مشاغل افراد ميافزود، ولي در عوض خدمت با كفايت طلب ميكرد.» حداقل نام 21 نفر از اين مردان معلوم است كه البته همگي آنان نخستوزير نشدند. از آنان برخي بيوفا از آب درآمدند و به او خيانت كردند و برخي هم پس از مدتي ديگر به دردش نخوردند. چند نفرشان نيز به مرگ طبيعي مردند. او تا اواخر قرن هجدهم تا پاييز 1796 در قدرت باقي ماند و «مانند همه حكمرانان زمان خود اصول اخلاقي را
تابع سياست» كرد.
گذر از 10 توطئه بزرگ براي سرنگوني، او را نسبت به همه چيز و همه كس بياعتماد كرده بود و «سالها قدرت، درگير شدن در شورشها و جنگها و نوسان كردن در ميان پيروزيها و شكستها او را عادت داده بود كه بدون اينكه تعللي به خود راه دهد، رنجهاي ديگران را تحمل كند و از استثمار ضعفا به دست اقويا، با اين توجيه كه علاج آن از امكانات او خارج است، روي بگرداند.» عموم مورخان معتقدند كاترين (كاترين دوم، مشهور به كاترين كبير) بسياري از مشكلات كشورش را تدبير كرد و البته حريف بسياري از مشكلات هم نشد، اما در مجموع او را - در قياس با دشواريها و موانعي كه سر راهش قرار داشتند - فرمانروايي كامياب ميشناسند.