نقش تعيينكننده ايران در منطقه
محمد صادق جوادي حصار
سفر پوتين و اردوغان روساي جمهور روسيه و تركيه به تهران در قالب اجلاس آستانه و ديدارهاي سطح بالايي كه شكل گرفت، بيارتباط با مسائل خاورميانه و راهبردهاي خاص تركيه در شمال سوريه نيست. همزماني اين رخداد با سفر بايدن به منطقه بيانگر شرايط خاصي است كه در اين منطقه حاكم است و اين شرايط ضرورت برنامهريزيهاي راهبردي را براي عبور از چالشه اي پيش رو يادآور ميسازد. واقع آن است كه امريكا به هيچ كدام از مطالبات عربستان، امارات و رژيم صهيونيستي بهطور شفاف پاسخ نداد و هيچ سورپرايزي براي طرفهاي مقابل نداشت. امريكا از يك طرف قادر نيست، نقش ايران و حضور هژمونيك ايران در منطقه را انكار كند و از سوي ديگر اعلام ميكند كه اجازه نخواهد داد ايران به قدرت برتر منطقه خاورميانه بدل شود. و مايل است رژيم صهيونيستي اين نقش را به عهده بگيرد. دقيقا عكس اين خواسته ايالات متحده در ماجراي سوريه رخ داد و ايران با همكاري روسيه موفق شد خواستههاي خود را عينيت بخشد. ايران در نزاع بين امريكا، داعش و سوريه و...توانست ابتكار عمل را به دست بگيرد بهطوري كه مقامات امريكاييها اعلام كردند عليرغم هزينه7تريليون دلاري نتوانستهاند دستاوردي خلق كنند. بنابراين امريكا نميتواند از حضور موثر ايران در منطقه جلوگيري كند و ائتلاف بين روسيه، ايران و چين با يك محور جديد در خاورميانه امريكا را بهطور جدي به چالش كشيده است. از سوي ديگر موضوع نبرد بين اوكراين و روسيه و نقش كليدي ايران در حوزه انرژي باعث پيچيدهتر شدن اوضاع در منطقه شده است و ايران دست بالا را در حوزه مسائل انرژي به دست گرفته است. در اين راستا است كه اردوغان متوجه شده است براي حل مشكلاتش در شمال سوريه به جاي پناه بردن به ايالات متحده بايد مشكلات خود را از طريق گفتوگو با ايران و روسيه حل كند.
شك نكنيد اگر امريكا دست بالا در منطقه را داشت، تركيه سراغ امريكا را ميگرفت و معادلاتش را حل ميكرد. مجموعه اين رخدادها نشان ميدهد كه دنيا در مورد ايران در حوزه مسائل خاورميانه به يك رويكرد مشخص نرسيده است. اروپا و امريكا نه ميتوانند ايران را ناديده بگيرند و نه ميتوانند از نفت ايران چشم بپوشند. هرچند در حال حاضر نفت ايران را تحريم كردهاند، اما هر اندازه تلاش ميكنند جايگزيني براي نفت ايران پيدا كنند باز هم به نتيجهاي نميرسند. بنابراين به دنبال احياي برجام و تزريق نفت ايران به جهان هستند. اما شرايط به گونهاي نيست كه برجام بدون توجه به مطالبات ايران سرانجامي داشته باشد. اين رويكردهاي متناقض نشان ميدهد، امريكا قادر به اتخاذ يك راهبرد واحد در خصوص موضوع ايران و ضرورتهاي منطقهاي نيست و سياستهايش دچار نوعي آشفتگي شده است. همه اين موارد را بايد در كنار تلاشهاي ديپلماتيك ايران براي ايجاد مناسبات سطح بالا ميان كشورهاي منطقه قرار داد تا مشخص شود، چرا سياستهاي امريكا در منطقه به سرانجام مورد نظر نرسيده است. وضعيت بغرنج فعلي به 3عامل مهم باز ميگردد، يكي حل مناقشه چين و امريكا، دوم حل مناقشه امريكا و روسيه و نهايتا حل مناقشه ايران و خاورميانه.تا زمان حل اين مناقشات هيچكدام از طرفين به مطالبات خود نخواهند رسيد. نه آمريكا و اروپا به خواستههاي خود ميرسند، نه چين و روسيه خواستههاي خود را محقق ميبينند و نه ايران به خواستههايش ميرسد.