يكي، دو پياله با مولوي
من چه زود ميميرم
از شنيدنِ يك لبخند!
آگاه است او
از او كه مثلِ من است.
از آلودگي به دور، از تاريكي به دور، از توطئه به دور!
چشمها را يك لحظه ببند
از كلماتِ ساده عجيب و ارزانِ خودمان بخواه!
آرزو كن!
آرزو كن آن اتفاقِ قشنگ رُخ بدهد
رويا ببارد
دختران برقصند
قند باشد
بوسه باشد
خدا بخندد به خاطرِ ما!
ما كه كاري نكردهايم.
سيدعلي صالحي