همگرايي
براي مقابله
با فقر و نابرابري آموزشي
علي ربيعي
احمد ميدري
مقابله با فقر و نابرابري آموزشي يك هدف و يك وسيله است. هدف است زيرا كرونا بيشترين و عميقترين تاثير خود را بر نظام آموزشي به جاي گذاشته و فقر و نابرابري آموزشي پس از كرونا بهشدت افزايش يافته است اگر براي مقابله با آن اقدام جدي صورت نگيرد وضعيت نيروي كار و نسل آينده در ايران و جهان، بدتر از نسل كنوني است. هنوز در ايران و جهان، آموزش مهمترين ابزار خروج از فقر است. شايد براي ۵ درصد ثروتمند سرمايههاي مالي عامل تعيينكننده باشد اما براي مابقي جمعيت سطح آموزش عامل مهم منزلت اقتصادي و اجتماعي است. عدالت آموزشي از آرمانهاي انقلاب مشروطه و قانون اساسي جمهوري اسلامي است. نابرابري آموزشي در حال افزايش است و موجب نگراني همگان شده است. در دنياي ديجيتال شده امروز تنها با آموزش مستمر ميتوان از فقر نيروي كار جلوگيري كرد. اما جدا از هدف بودن مقابله با فقر و نابرابري آموزشي اقدام ملي براي تحقق اين هدف يك وسيله است. جامعه ايران مانند همه جوامع داراي شكافهاي سياسي و اجتماعي است. شايد آنچه در ايران متفاوت است متاثر از انقلاب اسلامي شكافهاي سياسي بيشتر رخ مينمايد. تغيير ساختارهاي سياسي نيازمند يك دوره زماني طولاني براي همگرايي نيروهاي سياسي است. فعال بودن شكافهاي سياسي در ايران به يك واقعيت مسلم و پذيرفتهشده سياسي تبديل شده است. واگرايي يا حتي فعال ماندن اين وضعيت پرهزينه است و موجب بيثباتيهاي مختلف ميشود. جريانهاي سياسي با همه اختلافهايشان دردها و اهداف مشترك دارند. بدون ترديد همه جريانهاي سياسي نگران فقر و نابرابري آموزشي و ساير اشكال فقر و نابرابري هستند. اقدام مشترك براي مقابله با فقر و نابرابري سازوكار مهمي براي تبديل واگراييها به همگراييهاست. در بسياري از كشورهاي جهان احزاب مخالف دفاتر مشترك بين حزبي و مطالعات مشترك دارند. توافق در عين رقابت يا اختلاف امري رايج است و ما نيز راهي به جز آن نداريم. همايش هفتم شهريور (همايش مقابله با فقر و نابرابري آموزشي) به دنبال عدالت آموزشي به منزله يك هدف مقدس است و همچنين اين هدف را وسيلهاي براي تبديل واگراييها به همگراييهاي سياسي ميداند. بخش مهمي از نيروهاي اجرايي در طيفهاي مختلف سياسي كه ديگر كار اجرايي ندارند و در دانشگاه يا نهادهاي مدني مشغول به كار هستند ميتوانند دور يكديگر جمع شوند و براي حل مشكلات مشترك كار كنند. تبديل امور سياسي به امور اجتماعي در كشورهاي مختلف براي تبديل واگرايي سياسي به همگراييها راهگشا بوده است. بزرگترين كاركرد پاراديم دولت رفاه شايد همين تغيير امور سياسي به امور اجتماعي باشد. تا زماني كه منافع طبقه كارگر در جهان امري سياسي بود و راه آن مبارزه طبقاتي و تسخير طبقه حاكمه تصور ميشد چهره نظام سرمايهداري هر روز خونينتر ميگشت. در اين ميان جرياني متولد شد كه تحقق منافع كارگران را نه مبارزه بلكه مصالحه طبقاتي ميدانست...
اين تغيير رويكرد اطمينان را به طبقه حاكمه برگرداند و منفذ جديدي براي تحقق منافع نيروي كار به وجود آورد. در ايران امروز نيز مقابله با اشكال فقر را بايد در ساختار سياسي موجود جستوجو كرد و مصالحه نيروهاي سياسي بر سر منافع مشترك از جمله مقابله با فقر و نابرابري آموزشي امري ممكن و مطلوب است.