سفر به روسيه: فرصتسازي يا فرصتسوزي
حسين مسعودنيا
آقاي اميرعبداللهيان وزير امور خارجه طي سال جاري براي سومينبار هفته گذشته عازم كشور روسيه گرديد. اين سفر در مقطع كنوني از چند نظر داراي اهميت است: 1- مذاكرات احياي برجام به مرحله حساسي رسيده وموضع روسيه در اين مرحله از مذاكرات ميتواند حياتي باشد. 2- ايران و روسيه هر دو تحت شديدترين تحريمهاي اقتصادي از سوي غرب، بهويژه امريكا قرار، دارند و دو كشور از طريق همكاري با يكديگر در بسياري از حوزهها تا اندازه زيادي ميتوانند از شدت تاثير تحريمها بكاهند. 3- روسيه صدور انرژي، به ويژه گاز، به اروپا را تقريبا به طور كامل قطع كرده مضافا اينكه قبل از آن نيز صادرات نفت اين كشور به دليل تحريم آن از سوي غرب متوقف گرديده بود و اين مهم از يكطرف غرب، بهويژه كشورهاي اروپايي، را با بحران مواجه ساخته است و از سوي ديگر فرصت مناسبي براي ايران جهت افزايش صادرات نفت و گاز خود و بازيابي جايگاه خود در بازار انرژي جهان قرار داده است و 4- بالاخره مهمتر از همه اينكه روسيه درگير بحران اوكراين است و همكاري با ايران در حوزههاي مختلف، حتي نظامي، ميتواند به اين كشور كمك كند. با توجه به چنين پيشينهاي بديهي مينمايد كه سفر وزير خارجه به روسيه در اين مقطع از اهميت خاصي برخوردار باشد. نامبرده در مصاحبه مطبوعاتي مشترك با همتاي روس خود، لاوروف، اعلام كرد كه در اين سفر اهداف متعددي را دنبال ميكند كه در ميان آنها شايد سه مورد از مابقي داراي اهميت بيشتري باشد: 1- ميانجيگري از سوي ايران در بحران اوكراين به درخواست يكي از رهبران اروپايي از ايران براي انجام اين ماموريت كه به احتمال زياد اين فرد كسي جز امانوئل ماكرون رييسجمهور فرانسه نيست. 2- انجام آخرين رايزنيها با روسيه درخصوص مذاكرات احياي برجام در چارچوب طرح پيشنهادي اتحاديه اروپا و 3- فراهمسازي بستر براي نهايي كردن توافقنامه راهبردي ميان ايران و روسيه. بدون ترديد هر سه مورد براي ايران اهميت دارد ولي تامل در يك نكته ضروري است و آن اينكه اگر واقعا آقاي مكرون از دولت ايران تقاضاي ميانجيگري در بحران اوكراين را كرده باشد اين ميتواند نقطه عطفي در تاريخ ديپلماسي ايران بعد از انقلاب باشد. ايران در دهه 1350 نيز يك بازيگر منطقهاي بود اما اين مهم به بركت وابستگي به غرب، بهخصوص امريكا، به دست آمده بود اما در مقطع كنوني چنين درخواستي از طرف يك كشور اروپايي از ايران و اقدام ايران براي عملي كردن آن نه تنها بيانگر تبديل شدن مجدد ايران به يك بازيگر منطقهاي بلكه به معناي گسترش ميدان كنشگري ايران در صحنه بينالمللي است. اهميت اين مهم در قرار گرفتن ايران در چنين موقعيتي در اين نكته است كه اين كشور همواره طي سالهاي بعد از انقلاب در تحريم بوده و توانسته است با اتكا به توان علمي، دفاعي و اقتصادي خود به اين مهم دست يابد مضافا اينكه در واگذاري چنين ماموريتي به ايران نبايد نقش سياست خارجي منطقهاي دولت سيزدهم در گسترش روابط با همسايگان و دكترين نزديكي به شرق را ناديده گرفت، بنابراين از اين منظر اين سفر ميتواند يك فرصت براي معرفي ايران به عنوان يك بازيگر منطقهاي و حتي فراتر از آن در نظر گرفته شود. اما در كنار اين فرصت طرح چند سوال ضروري به نظر ميرسد: 1- آيا با توجه به تجربه تاريخي از سياست خارجي روسيه از زمان پطر كبير تاكنون ميتوان باور داشت كه روسيه يك تغيير بنيادين در دكترين سياست خارجي خود ايجاد و نگاه اين كشور به شرق و كشورهاي آسيايي يك رويكرد استراتژيك و راهبردي گرديده و ديگر به تحولات ايران نگاه ابزاري نداشته و واقعا به دنبال استفاده از كارت ايران، به ويژه در حوزه احياي برجام، براي حل معضلات خود با غرب به خصوص در بحران اوكراين نيست؟ 2- آيا واقعا منافع ملي روسيه در شرايط كنوني در بسته شدن هر چه سريعتر پرونده برجام است؟ 3- آيا روسيه ايران را در حوزه انرژي، به ويژه در مقطعي كه غرب به دليل تحريم روسيه احتياج به نفت و گاز ايران دارد، به عنوان يك رقيب نگاه نميكند؟ و 4- آيا روسيه حتي در صورت امضاي توافق راهبردي با ايران از نظر سرمايه، دانش فني و تكنولوژي در سطحي است كه بتواند نيازهاي ايران در مقطع كنوني را پاسخ دهد؟ از نگاه بسياري از پژوهشگران تاريخ سياست خارجي ايران پاسخ به سوالات مطرحشده در بالا منفي است. آري واقعيت اين است كه روسيه با ايران در شرايط كنوني به دليل قرار گرفتن هر دو كشور در موقعيت تحريمي و ضرورت مقابله با تحريمهاي يكجانبه غرب، مخالفت با سياستهاي امريكا در منطقه و مقابله با افراطگرايي اسلامي در منطقه اشتراك نظر دارند اما نميتوان اين واقعيت را ناديده گرفت كه روسيه نه تنها به خاورميانه به طور اعم و ايران به طور اخص نگاه استراتژيك ندارد بلكه ايران را در بسياري از حوزهها از جمله نفوذ در آسياي مركزي و قفقاز، انرژي و ترانزيت آن و حتي حضور در برخي مناطق مانند سوريه رقيب خود ميداند. باتوجه به چنين پيشينهاي شايد بتوان ادعا كرد كه سفر به روسيه در مقطع كنوني يك فرصت است؛ فرصت براي اينكه ايران با انجام نقش ميانجي در بحران اوكراين بر اين مهم صحه گذارد كه، عليرغم تمام تحريمها، اين كشور به يك بازيگر منطقهاي و حتي فراتر از آن تبديل شده و اين مهم از سوي مخالفين جمهوري اسلامي ايران نيز به عنوان يك واقعيت پذيرفته شده است؛ موضوعي كه ميتواند دستاورد بزرگ براي كارگزاران سياست خارجي جهت تحقق منافع ملي با استفاده از اين كار در مواقع ضروري در مناسبات بينالمللي باشد. اما از سوي ديگر اگر اين سفر و دوستي با روسيه به بهاي از دست دادن فرصتي كه تاريخ در شرايط كنوني در اختيار ايران قرار داده است، باشد بايد از آن به عنوان فرصتسوزي ياد شود. توضيح اينكه در شرايط كنوني از نظر بينالمللي فرصتهاي مناسبي براي ايران مهيا گرديده است كه مهمترين آنها عبارتند از: 1- نياز بايدن در امريكا به دليل نزديك شدن به انتخابات مياندورهاي كنگره براي تعيين سرنوشت برجام 2- نگراني اروپا از وقوع بحران در قاره سبز به دليل پيامدهاي اقتصادي تحريم روسيه و در مقابل تحريم اروپا توسط روسيه در حوزه انرژي 3- نياز اروپا به نفت و گاز ايران به دليل تحريمهاي روسيه و درپيش رو بودن فصل سرما.
لذا با توجه به چنين پيشينهاي عقل سليم ايجاب ميكند كه كارگزاران سياست خارجي ايران تمامي تخممرغهاي خود را در يك سبد قرار نداده و بايد از نياز غرب به ايران در شرايط كنوني نهايت استفاده را ببرند بدينمعنا كه حتي در صورت به نتيجه نرسيدن مذاكرات احياي برجام، ايران بايد از فرصت به دستآمده جهت به دست گرفتن مجدد بخشي از بازارهاي نفت و گاز استفاده كند به خصوص با توجه به اينكه كشورهايي مانند عربستان و امارات توان تامين كامل كمبود بازار انرژي را ندارند مضافا اينكه امريكا هم در شرايط حاضر به دليل نگراني از بحران در اروپا ديگر همانند قبل قادر به اعمال سياستهاي شديد تحريمي براي صدور نفت و گاز ايران نميباشد. البته ايران بايد در اين حوزه سريع تصميمگيري كند چراكه فرصتها در روابط بينالملل چون ابر گذران است. متاسفانه قطر به سرعت خلأ كمبود گازي روسيه را تا اندازه زيادي در بازار انرژي پر كرد و مسوولان ما نبايد اجازه تكرار تجربه تلخ ديگري را در حوزه نفت بدهند. استفاده از چنين فرصتي ممكن است براي روسها ناخوشايند باشد اما براي ما از چند لحاظ داراي اهميت است: 1- فراهم شدن بستر براي خروج ايران از انزوا و بازگشت تدريجي به جامعه بينالمللي 2- وابسته ساختن غرب به انرژي ايران و عدم امكان تداوم سياستهاي تحريمي مانند قبل 3- افزايش صادرات نفت ايران و امكان بهبود وضع اقتصادي و معيشتي مردم 4- فراهم شدن فرصت براي دولت جهت اجراي برنامههاي اقتصادي خود. جان كلام اينكه در شرايط حاضر دولتمردان جمهوري اسلامي بايد از شرايط فراهم شده در مناسبات بينالمللي براي ايران نهايت استفاده را براي تحقق منافع ملي ايران برده و نامي نيك از خود به خاطر آيندهنگري در تاريخ ديپلماسي ايران به جاي گذارند.