صدارت كوتاه اميركبير (1)
مرتضي ميرحسيني
اشاره: دوران صدارت اميركبير عملا از زمان فوت محمدشاه (نيمه شهريور 1227 خورشيدي) و شروع سلطنت ناصرالدينشاه آغاز ميشود، هرچند او بعد از تاجگذاري رسمي شاه جديد به اين مقام منصوب شد. درباره او كه يكي از مشهورترين چهرههاي تمام تاريخ كشور ماست زياد گفته و نوشتهاند. روايت عبدالله مستوفي يكي از خواندنيترين اين روايتهاست.
روايت مستوفي: حاجي ميرزا آقاسي (صدراعظم محمدشاه متوفي) چون خوب ميدانست كه بعد از محمدشاه كسي خواهان او نيست و ناگزير بايد از كار كنارهگيري كند، بيخداحافظي جا خالي كرد و به مدرسه جنب صحن شاه عبدالعظيم رفت و متحصن شد. ميگويند وقتي وارد حجره مدرسه شد، چشمش به حصير فرش حجره افتاده و ياد ايام قبل از صدارتش كرده و گفته است «په! عجب خواب درازي ديدم!»... وسايل حركت شاه جوان به سعي ميرزا تقيخان اميرنظام فراهم شد و از تبريز به تهران آمد و در 23 ذيقعده 1264 (اواخر مهر ماه 1227) در سن 17 سال و چند ماه در پايتخت تاجگذاري كرد. اميرنظام با لقب اتابك اعظم به منصب صدارت نائل آمد، در صورتي كه ميرزا آقاخان نوري منتظر اين شغل بود و گذشته از او اشخاص ديگري هم كه از حيث سن و مقام و خانواده بر اميرنظام تقدم داشتند، زياد بودند. رسيدن ميرزا تقيخان به صدارت ابتدا مايه عدمرضايت منتظرين اين شغل شد و خواستند به پارهاي تحريكات او را مرعوب و از كار بركنار كنند، ولي حُسن سياست و لياقت و كارداني اميرنظام مجالي به اين خردهكاريها نداد و حتي شوراندن چند فوج هم كه در تهران بودند بينتيجه ماند و اميرنظام به رقيبهاي خود كاملا فهماند كه مرد ميدان او نيستند. ميرزا آقاخان نوري كه از همه بيشتر خود را مستحق صدارت ميدانست مجبور شد خود را به او وابسته و با او اتحاد كند و صدرالممالك تبعيد شد و پارهاي هم تنبيه شدند و سر جاي خود نشستند. ميرزا تقيخان اميرنظام، پسر مشهدي قربان هزاوهاي فراهاني آشپز قائممقام بود. بودن در خانه قائممقام و بروز هوش و لياقت فطري، او را از شاگردي پدر به همدرسي آقازادهها ترقي داد؛ خوانا و نويسا شد و همينكه به رشد رسيد وارد خدمات دولتي گرديد.
در پرده نقاشي ملاقات ناصرالدينشاه با نيكلاي اول امپراتور روس در قفقاز كه در زمان وليعهدي ناصرالدينشاه اتفاق افتاده، ميرزا تقيخان يكي از همراهان است و بعدها از طرف دولت مامور بستن عهدنامه ارزروم بين ايران و عثماني شد و در اواخر عهد محمدشاه بعد از فوت محمدخان اميرنظام زنگنه، لقب و شغل او كه رياست قشون آذربايجان بود به او تفويض گشت. لقب اتابكي كه بعد از دوره سلجوقيان حتي به مرشدقليخان قيم و وزير شاه عباس كبير هم در ايالت خراسان و وزارتش داده نشده بود، از مخترعات خود اميرنظام است كه نظر به جواني شاه اين قلب نيمهپدرانه و نيمه استقلالطلبانه را براي خود فرمان صادر كرده است. آخرالامر ازدواج با عزتالدوله خواهر پشت و كالبدي و عزيزكرده شاه كه در همان چندماهه اول صورت گرفت، از طرف مهدعليا مادر شاه هم خاطر او را آسوده كرد و با نهايت استقلال به اصلاح امور درهموبرهم اواخر دوره محمدشاه پرداخت («پشت و كالبد» فارسي صلب و بطن است كه از شعر فردوسي اتخاذ شده و به عقيده من فارسي سره و زيبايي است. آقاياني كه در فارسي سره نوشتن اصراري دارند اگر بتوانند از اين قبيل كلمات پيدا كنند هيچكس نميتواند ايرادي بر آنها وارد آورد).