اما تو چيز ديگري
نيوشا طبيبي
سرمايههاي فرهنگي و معنوي يك كشور آسان و يكشبه به دست نميآيند. غير ممكن است با صدور بخشنامه و تصويب كردن طرح و لايحه و مانند اينها، بتوان ثروت فرهنگي ساخت. گذر زمان براي تربيت انسانهايي كه بر محيط و پيرامونشان تاثير عميق و مهمي ميگذارند، لازم است. اگر تصور كنيم كه با افزايش تعداد دارندگان مدارك دانشگاهي، فرهنگ را ارتقا دادهايم البته كه به راه خطا رفتهايم. سعدي بزرگ فرموده است كه: «صبر بسيار ببايد پدر پير فلك را / تا دگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد». يعني آن مدارج و مدارك دانشگاهي شرط لازم هست ولي قطعا كافي نيست. هزار عامل و شرط بايد جمع آيند تا كسي بيايد و حرف ماندگاري بزند، كتابي بنويسد، فيلمي بسازد، موسيقي و شعري بنويسد كه آدميت را ارتقا بدهد و شعله آگاهي را در جانها بيفروزد. چه بزرگاني در فرهنگ و ادب اين مملكت سربرآورده و نام ايران را بلند و درخشان كردهاند كه حتي يك روز هم در دانشگاه آموزش نديده بودهاند، امّا آن «آن» لازم را داشتهاند.
امروز در دنياي «سلبريتيها» ترتيبات ديگري حكمفرماست. رسانهها و شبكههاي اجتماعي با معيارهاي ديگري به جز فضل و دانش به افراد شأن و منزلت ميدهند. در اين بين چه مردمان نالايقي كه چندي به دروغ صاحب هنر و فضل معرفي ميشوند و چه بزرگاني كه در هياهوي فيسبوك و اينستاگرام نام و كارنامه درخشانشان از ديدهها پنهان ميماند البته جاي شكر دارد كه باز هم اين گوهر هنر و دانش و فضيلت و اخلاق است كه عاقبت ميدرخشد اگر چه عدهاي از آن غافل مانده باشند.
هفته پيش، مجلسي در باغ فردوس تهران برگزار شد تا با تقديم نشان و لوح، از دكتر رامين حيدري فاروقي تقدير و تشكر شود. دكتر فاروقي، فيلمساز متبحر و پژوهشگر و نويسنده و مدرس پركاري است كه شرافتمندانه و آراسته به زيور ادب و انسانيت، رافت و عطوفت، بدون سر و صدا و هياهو و جنجال، بزرگترين مجموعههاي مستند تصويري را ساخته است. به دوره جواني نويسنده اين سطور، مستند بلند و ديدني «رودي تا بهشت» از تلويزيون پخش ميشد. اين مجموعه براي من، دري از آگاهي گشود، دانستم كه تا چه اندازه ريشههاي عميق تاريخي و فرهنگي بين ايران و هندوستان وجود دارد. فهميدم كه در بين همه ملتهاي دور و بر، ايرانيان و هنديان شبيهترين به يكديگر هستند. ما به دست اهريمن استعمار و با هزار حيله و تمهيد از هم جدا شدهايم، اما باز هم براي درك عميق مليت و فرهنگ خود، نيازمند واكاوي ريشههاي تاريخي مشتركمان هستيم. فهم زبان فارسي بدون بررسي منابع هندي و تاريخ هندوستان كامل نيست. چنانكه تاريخ و فرهنگ هندي هم در همه اركانش از ادبيات و موسيقي و آشپزي آميخته با فرهنگ ايراني است.
پس از آن، ايشان مجموعههاي مستند با ارزش ديگري هم ساختهاند؛ در شرق و غرب عالم به سير آفاق و انفس پرداخته و با تصاويري گاه حيرتانگيز و البته با بياني شاعرانه، ذهن ما را درگير مفاهيم و پرسشهاي فلسفي كردهاند. سير آثار مستند دكتر فاروقي، روند تكامل و به پختگي رسيدن متفكري را به ما نشان ميدهد كه تصوير و دوربين را وسيلهاي براي ابراز بهت و حيرت و بيان پرسشهاي فلسفياش كرده و مخاطب را هم با صداقت و لطافت و شاعرانگي صيد خود ميكند و همراه و همقدم پيش ميبرد تا به مقصدي كه خود ميداند، برساند.
ده سال از عمر دكتر فاروقي صرف ساختن مستند بلند «خشت بهشت» شد. اين مجموعه در چهل شهر جهان با صبر و حوصله و دقت و پژوهش ضبط شده است. او گوشه و كنار شهرهاي دنيا را در پي مفاهيم مشترك بين انسانها جستوجو كرد. معناي شهر و سفر و انسان، دلمشغوليهاي بزرگ او در اين مجموعه بودند. از زندگي و مفهوم حيات نزد مردم شهرهاي ديگر جهان براي ما سخن گفت، ساحتهاي گوناگون آدمي را در بستر مدنيت امروزين سنجيد و پيش چشم ما گذاشت و البته هربار به ما از قول اميرخسرو دهلوي يادآوري كرد كه: «آفاق را گرديدهام، مهر بتان ورزيدهام. بسيار خوبان ديدهام، اما تو چيز ديگري.» و ما ميدانستيم خطابش به شهر و كشور محبوبش ايران است.
دكتر فاروقي آن «آن» لازم براي تاثيرگذاردن و در اذهان ماندن را به كمال داراست. تقدير و بزرگداشت ايشان توسط همكارانشان در سينماي مستند و تقديم لوح و نشان عالي خورشيد، اتفاق مباركي است كه بايد آرزو كنم رسم و سنت همه اصناف و اهالي فرهنگ و انديشه شود.