• ۱۴۰۳ جمعه ۲۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5296 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۱۴ شهريور

آلزايمر هاپكينز، آلزايمر كيانيان

ابراهيم عمران

بعد از درخشش آنتوني هاپكينز و اوليويا كلمن در فيلم پدر؛ و خاطره خوب از بازي‌ها، بسيار سخت است با اين پس‌زمينه به تماشاي نمايش «پدر» به كارگرداني «آروند دشت‌آراي» نشستن. همانقدر كه كارگرداني فيلم پدر براي فلوريان‌زلر ريسك‌بزرگي بود كه از آن موفق بيرون آمد؛ براي مخاطبي كه فيلم را ديد طي يك سال قبل؛ چالش ذهني ايجاد مي‌كرد و ناخود‌آگاه قياسي صورت مي‌گرفت. هر‌چند در دو مديوم متفاوت سينما و تئاتر. با اين پيش و پس‌زمينه فكري‌تيم اين نمايش به باورم تا حد زيادي سربلند بيرون آمد. رضا كيانيان با طنازي خاصي و با بهره‌مندي از تجربه فيلم «كفش‌هايم كو» پوراحمد كه آن هم درباره آلزايمر بود؛ توانست مخاطب را در صندلي بي‌حركت و بي‌نگاه كردن به ساعت نگاه دارد. قصه پر‌غصه فراموشي براي خانواده‌هايي كه درگير آن هستند بسيار دردآور است . و بايد ديد و از نزديك مشاهده كرد چه رنجي طرفين مي‌برند. لحظه‌هايي كه آندره داستان گريه مي‌كند و دردي عظيم از فراموشي را به دوش مي‌كشد يا بي‌قراري‌هاي دخترش (ليلي رشيدي) را مخاطب مي‌بيند؛ نمي‌تواند بي‌تفاوت ازكنار آن بگذرد. هر چند متاسفانه مخاطب كمي نا آشنا به قصه نمايش‌نامه در برخي دقايق اجرا مي‌خندد؛ كه به باورم تمايز بين طنازي نقش و اصل داستان را در نمي‌يابد. فشاري كه فرد داراي فراموشي در ناخود‌آگاه ذهنش تحمل مي‌كند و ياراي بيان آن ندارد؛ آنچنان دردآور است كه با موسيقي صحنه و دكور بجا،  همخواني درستي پيدا مي‌كند. مخاطبي كه فيلم تحسين‌برانگيز زلر و بازي اسكار به ارمغان آورده سر هاپكينز هشتاد‌و‌چند‌ساله را ديده است؛ فضاي آن آپارتمان و اين صحنه تئاتر را ممزوج مي‌كند در ذهن. ترجمه سليس اثر و واژگان ادا شده بازيگران در كنار كارگرداني هدفمند دشت‌آراي براي مخاطب دلنشين از آب در آمد. 
هر چند به شخصه بازي سعيد چنگيزيان با آن پس‌زمينه ذهني مخاطب از او را كمي اغراق شده مي‌بينم با همه تلاشي كه كرد تا نقش را در آورد. برعكس حضور سوگل خليق با كمي ديالوگ را پربار‌تر مي‌بينم. حضوري كه در كنار كيانيان تكميل شد. و عصبيت و رنج پدري را نشان داد كه ياراي مقابله با بيماري را ندارد. و ساعت و دقيقه به دقيقه برايش تالم روحي دارد. هر‌چند خود آنچنان آن را متوجه نباشد.
 به باورم ليلي رشيدي در كارنامه تئاتري‌اش بايد اين نقش را يكي از ماندگار‌ترين كارهايش بداند. اداي درست واژگان و حس درماندگي را عالي و بي‌نقص ادا كرد. هم زندگي مي‌خواست در لحظه و هم نوعي فرار از درد و رنج پدر. همه اينها در كمتر از يك دقيقه اتفاق مي‌افتاد. به خاطر آورده شود آنجايي‌كه چاي مي‌نوشد و فارغ از رنج پدر است. يا سر ميز شام انگار كل غم عالم او را در بر گرفته است. نمايش پدر را بايد ديد. بايد پيشنهاد داد به خانواده‌هايي كه با اين بيماري و بيمار درگيرند. شايد كمي از آلام‌شان كاسته شود. درد را درماني نيست. ولي مي‌توان براي روزهايي هم با اين بيماري رفاقت داشت. آنسان كه دختر و پدر با هم براي لحظاتي خوش بودند. براي دقايقي هم انزجار از هم داشتند. چاره‌اي جز كنار آمدن نيست. و شايد هم پناه بردن به خانه سالمندان. تعارفي در فرجام اين بيماري نيست‌. شايد فقط كمي بهتر و افزونتر بتوان آن را فهميد و فهماند. نمايش پدر مي‌تواند به اندازه فيلم پدر در ذهن‌ها بماند. براي بازيگرانش هم كارنامه‌اي درخشان نام گيرد. راستي مگر مي‌توان كتمان كرد نمايشنامه‌اي جهاني زماني جهان‌شمول‌تر مي‌شود كه با خرده‌فرهنگ‌هاي هر جغرافيايي عجين شود. كه اين مهم با بينش و نگاه كارگردان و بازيگران ايراني انجام شد. هرچند بسيار غير ملموس و زير پوستي با درايت كارگرداني ايراني.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون