• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5302 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۱ شهريور

در باب علت وقوع جنگ ايران و عراق نوشته دكتر عطاء‌الله مهاجراني

نقدي بر روش ابطال يك نظريه

محمد دروديان

 درحالي‌كه «موضوع و مساله» مورد بحث در كتاب «نقد تحريف مدرن، امام خميني (جنگ ايران و عراق)، نوشته دكتر عطاء‌الله مهاجراني، تا اندازه‌اي روشن است و به اين اعتبار و برخي ملاحظات ديگر، كتاب را بايد مطالعه كرد، ولي فهم آن از طريق مشاهده عنوان كتاب كه بايد راهنماي اين امر مهم باشد، چندان امكان‌پذير نيست. بنابراين نقص در عنوان‌گذاري كتاب و مهم‌تر از آن، روش طرح مساله و پاسخ به آنكه از اهميت زيادي برخوردار است، موجب نگارش يادداشت حاضر شده است. با فرض اينكه نقد كتاب ضروري است و در فرصت مناسب بايد به شكل كامل‌تري انجام شود، ولي در ادامه تنها به برخي ملاحظات كلي كه در اين زمينه وجود دارد، اشاره مي‌شود: 

1- موضوع و مساله كتاب دكتر مهاجراني با نظر به «علت وقوع جنگ»، در چهار بخش و بر دو محور قرار دارد كه به ‌هم پيوسته است: نخست؛ بررسي اين نظريه كه «آيا كينه شخصي امام خميني به صدام موجب وقوع جنگ شده است؟» و ديگري «آيا به گفته مرحوم دعايي به عنوان سفير وقت ايران در عراق، صدام پيشنهاد كرد به ايران سفر كرده و با امام‌خميني مذاكره كند، ولي خودداري امام از پذيرش اين درخواست موجب وقوع جنگ شد؟» چنانكه روشن است، هر دو موضوع و مساله با پرسش از تاثير آن بر وقوع جنگ و از طرفي با شخصيت و تصميم‌گيري امام نسبت دارد. با وجود اهميت تعريف مساله و روش پاسخ به آن، نويسنده در مقدمه كتاب، ابعاد و پيوستگي اين موضوع و روش‌شناسي پاسخ به آن را براي كمك به فهم خوانندگان توضيح نداده است.
2- نويسنده براي پاسخ به دو مساله يادشده، مطالعات نسبتا گسترده‌اي را از طريق بررسي منابع خارجي انجام داده كه براي ماخذشناسي در موضوع جنگ ايران و عراق، در حوزه منابع عربي- انگليسي، بسيار مناسب است، اما براي پاسخ به دو پرسش مورد بحث كه نيازمند استفاده هدفمند از داده‌ها و به‌كارگيري روش استدلالي است، گستره مطالعات و نقل قول‌ها تاثير چنداني در اين زمينه نداشته است.
3- مهاجراني در ديباچه كتاب، مفهوم «تحريف» را تعريف كرده كه بسيار كمتر از مباحث موجود در ادبيات رايج در اين زمينه است و مهم‌تر آنكه نسبت آن با مفهوم «تحريف مدرن» تعريف نشده است، در نتيجه اين موضوع را روشن نمي‌كند كه منظور از «تحريف مدرن» چيست؟ مهم‌تر آنكه استفاده از اين مفهوم، چگونه مي‌تواند براي نقد از نظريه كينه‌ورزي امام نسبت به صدام و خودداري امام از پذيرش سفر صدام به ايران، به عنوان علت وقوع جنگ، مورد استفاده قرار بگيرد و چه كاربردي در اين زمينه دارد؟ 
4- نويسنده در بخش يكم تحت عنوان «هوشمندي، موقعيت‌سنجي و آينده‌نگري امام خميني»، نقل‌قول‌هاي زيادي را درباره شخصيت فكري و رفتاري امام بيان كرده است كه هر چند به صورت مستقل موجب شناخت از برخي وجوه تفكر و شخصيت امام خميني خواهد شد، ولي در مسير پاسخ به پرسش‌هاي مورد بحث، به ‌معناي ابطال نظريه كينه‌ورزي امام به صدام، تاثير چنداني ندارد. زيرا از اين طريق خواننده طبق هدف نويسنده، نمي‌تواند ادراك كند كه ادعاي «كينه امام خميني به صدام» به عنوان علت وقوع جنگ، با شخصيت و تفكر ديني، سياسي و انقلابي امام خميني رحمت‌الله عليه نسبتي ندارد و مساله وقوع جنگ، ريشه‌هاي تاريخي دارد و يك مساله سياسي و راهبردي است. در واقع نويسنده مجموعه‌اي از نقل‌‌قول‌ها از بختيار و صدام و برخي ديگر را در مورد تاثير كينه امام به صدام در وقوع جنگ، كنار هم قرار داده، بدون آنكه استفاده از اين روش، براي رفع ابهام در اين زمينه و در نتيجه متقاعدسازي خوانندگان در ابطال اين نظريه تاثيرگذار باشد. 
5- به دليل اينكه نويسنده در پاسخ به موضوع مورد بحث از روش مناسبي استفاده نكرده، در نتيجه به پرسش‌هاي دوگانه پاسخ نداده و ابهام در اين زمينه همچنان باقي مانده است، زيرا براي روشن شدن اين موضوع نمي‌توان از روش «نقل مطوّل و گسترده» استفاده كرد، بلكه بايد با رجوع مستقيم به تفكر حضرت امام(ره) در مورد صدام و حزب بعث، با توجه به تاثير تجربه حضور امام در دو شهر نجف و كربلا، در نگرش به حزب بعث و صدام، به نقد و بررسي موضوع پرداخت. به دليل بي‌توجهي به اين ملاحظه روش‌شناختي، تكرار نقل‌قول‌ها در مورد كينه امام به صدام، حتي شائبه صحت اين نقل‌قول‌ها را فراهم كرده است. چنانكه انتشار برخي نظرات در اين زمينه، احتمالا متاثر از مطالعه كتاب بوده كه برخلاف هدف نويسنده حاصل شده است. بنابراين با استفاده از نقل‌قول مطوّل و مكرر، حتي اگر در مقام گفتار بتوان پيرامون موضوعات و مسائل تاريخي سخنان دلنشين و اقناع‌پذير گفت، اما در مقام كتابت، نمي‌توان با اين روش به يك مساله مشخص تاريخي- راهبردي پاسخ داد.
6- در موضوع نقل‌قول از مرحوم دعايي درباره پيشنهاد صدام براي سفر به تهران و مذاكره با امام خميني، در بخش سوم كتاب، دو مساله در هم تنيده شده، در حالي كه اقتضاي نقد، با تفكيك قابل حصول ماست: نخست، اصل موضوع و خبر ملاقات مرحوم دعايي با امام و انتقال پيام عراق و پاسخ ايشان است و ديگري نقل‌قول‌هاي متفاوتي كه در مورد پاسخ امام صورت مي‌گيرد. دكتر مهاجراني از نظر روش‌شناختي، به جاي رجوع به اظهارات مرحوم دعايي كه در انتهاي بخش سوم و صفحه 243، قبل از آخرين روايت آمده است، نقد اين خبر را نسبت با نقل‌قول‌ها، در بخش سوم كتاب، با اشاره به ملاقات با مرحوم «حسين زاهدي» - بازرگان اصفهاني مقيم بورلي هيلز لس‌آنجلس كه در امريكا به شغل تجارت مشغول بود- آغاز كرده و چون اصل خبر و ميزان صحت آن براي مخاطبين روشن نيست، بررسي‌هاي انجام شده، اصل موضوع را بيشتر در حاشيه قرار داده است. در واقع به جاي ارجاع به اظهارات مرحوم دعايي در موضوع مورد بحث و نقد و بررسي آن، نويسنده با نقل‌قول از سخنان مرحوم زاهدي، بحث را آغاز كرده است. بنابراين روشن نيست آيا چنين پيشنهادي صورت گرفته است يا خير؟ هر چند در ميان نقل‌قول‌ها و نقد آن در كتاب، از نظر تاريخي اين موضوع به شكل ظريفي به خواننده القا مي‌شود كه مرحوم دعايي پيام عراق را كه از طريق وزير خارجه به ايشان داده شده بود، به امام خميني منتقل كرده و پاسخ امام به آن در عمل مانع از انجام سفر به تهران شده است. بنابراين اگر قصد نويسنده بيان اين موضوع باشد، با اين روش حاصل شده است، ولي اگر براي نقد اين موضوع اقدام كرده است -كه ظاهرا اين‌گونه به نظر مي‌رسد- به نظرم به دليل استفاده از روش نامناسب، نتيجه مورد نظر به دست نيامده است.
7- اينجانب پيش از اين در پژوهشي براي «نقد و بررسي پرسش‌هاي اساسي جنگ»، با مرحومان دعايي و محتشمي‌پور به عنوان نزديكان امام در عراق، گفت‌وگو و نتيجه آن را 15 سال پيش نوشتم. به اين معنا كه امام به دليل حضور در نجف و مشاهده تفكر و رفتار حزب بعث عليه شيعيان، همچنين فتواي آيت‌الله حكيم عليه حزب بعث، به صدام و حزب بعث بدبين و بي‌اعتماد بود. چنانكه بعدها اقدامات صدام در برابر ايران، همچنين در برابر اعراب و اشغال كويت، بيانگر صحت برداشت امام است. با اين توضيح، ادراك امام از حزب بعث و صدام، به دليل زندگي در عراق و تاثير آن در وقوع جنگ، در هر صورت نياز به بررسي دارد. با وجود مباحثي كه نويسنده در بخش سوم، در 30 صفحه براي توضيح «انگيزه‌ها و دلايل حمله عراق به ايران» ارايه كرده است، به دليل كاستي‌هاي روش‌شناختي، اين بحث نيز بر اقناع خوانندگان در ابطال نظريه تاثير كينه‌ورزي امام به صدام در وقوع جنگ، تاثير چنداني ندارد. 
8- طبق اسناد منتشرشده، بر اين نظر هستم كه پس از اتمام جنگ ايران و عراق و حمله عراق به كويت و تغيير در شرايط، امريكا به دنبال فراهم كردن زمينه‌هاي حمله به عراق و آزادسازي كويت بود. بنابراين گفتمان غالب براي حمله نظامي به عراق، بر پايه «ماهيت حزب بعث و صدام» تعريف شد. اين نظريه در كتاب كنت تيمرمن كه تحت عنوان سوداگري مرگي در ايران ترجمه شده، قابل مشاهده است. در حالي كه پيش از اين، مساله غرب با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، مهار انقلاب بود و به همين دليل نظرات امام درباره ماهيت حزب بعث و صدام، همچنين رفتار تهاجمي عراق در برابر ايران، نه تنها ناديده گرفته شد، بلكه انگيزه و آمادگي عراق براي حمله نظامي به ايران مورد حمايت و بهره‌برداري قرار گرفت. مهم‌تر آنكه طبق گفته‌ها و نوشته‌هاي اين كتاب و ساير اسناد و گزارش‌هايي كه در اين زمينه وجود دارد، ازجمله اظهارات صلاح عمر علي نماينده سابق عراق در سازمان ملل صدام پس از پيروزي انقلاب و تغيير در شرايط سياسي و موازنه نظامي، به دنبال استفاده از فرصت براي تغيير در قرارداد 1975 الجزاير، از طريق فشار سياسي يا قدرت نظامي و جنگ بود. بنابراين پيشنهاد سفر صدام به ايران و ملاقات با امام، براي تفهيم خواسته‌هاي عراق به ايران و دستيابي به «پيروزي بدون جنگ» بود، نه برقراري صلح. چنانكه مرحوم دعايي هم اين موضوع را بيان مي‌كند كه صلح در برابر عراق تنها با پذيرش خواسته عراق مبني بر لغو قرارداد 1975 و تخليه جزاير سه گانه قابل حصول بود. 
طبق گزارش‌هاي منتشرشده، تنها شش روز پس از حمله سراسري و در تاريخ 28 سپتامبر، عراق شرايطي را براي برقراري آتش‌بس اعلام كرد كه بيانگر اهداف عراق براي استفاده از قدرت نظامي در برابر ايران بود. اين شرايط به شرح زير اعلام شد. 
- شناسايي حقوق سرزمين عراق توسط ايران
- توقف مداخله ايران در امور داخلي عراق
- تعهد متقابل در قبال برقراري روابط حسنه بين دو همسايه
- استرداد سه جزيره در خليج (فارس) كه در سال 1971 از سوي ايران اشغال شده است.
9- با اين توضيح، داعيه «نظريه» تاثيرگذاري كينه امام خميني به صدام، به عنوان علت وقوع جنگ يا امكان‌پذيري «برقراري صلح» ميان دو كشور، در صورت سفر صدام به ايران، قابل دفاع نيست، چنانكه مدعيان اين نظريه قادر به دفاع از آن نيستند زيرا به عنوان يك نظريه، از استنادات تاريخي و استدلال راهبردي، براي تبيين علت وقوع جنگ برخوردار نيست. همان‌گونه كه در اين يادداشت از نظر روش‌شناختي مورد اشاره قرار گرفت، منتقدان اين نظريه نيز به همان دلايل تاريخي و راهبردي، نمي‌توانند براي ابطال اين نظريه اقدام كنند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون