گفتوگو با پيروز ارجمند به مناسبت انتشار كتاب صوتي «بچههاي قاليبافخانه» به آهنگسازي او
وقتي موسيقي بايد شايسته مقام مرادي كرماني باشد
موسيقي، بينارشتهايترين هنر تاريخ است
سيمين سليماني
چندي پيش نسخه صوتي كتاب «بچههاي قاليبافخانه» نوشته هوشنگ مراديكرماني رونمايي شد، اين اثر با صداي نادر فلاح، روايت شده و پيروز ارجمند نيز آهنگسازي آن را عهدهدار بوده است. موسيقي از آن هنرهايي به شمار ميرود كه حضورش در كنار هنرهاي ديگر حكم يك مكمل ارزشمند را دارد. اگر چه حتي موسيقي فيلم در ايران آنطور كه بايد و شايد به صورت آكادميك كار نميشود اما امروز، رفته رفته مخاطبان هم به اين نوع موسيقي توجه بيشتري دارند اما شايد كمتر كسي باشد كه به موضوع موسيقي كتابهاي صوتي توجه درخوري داشته باشد. از آنجا كه در ايران حق كپيرايت محفوظ نيست، خيلي وقتها شاهد استفاده از آهنگهاي كپي در پادكستها و نسخههاي صوتي كتابها هم هستيم. اما نسخه صوتي كتاب «بچههاي قاليبافخانه» از آن دست آثاري است كه آهنگسازي و موسيقي خاص خودش را دارد. موسيقي در اين نسخه صوتي نقش پيدا كرده تا روايت كودكان و نوجوانان قاليباف را تاثيرگذارتر بيان كند. كتاب صوتي «بچههاي قاليبافخانه» در قالب ۳ ساعت و ۵۸ دقيقه توسط نوين كتاب گويا منتشر شد. «بچههاي قاليبافخانه» سال ۱۳۵۹ عنوان كتاب برگزيده شوراي كتاب كودك را دريافت كرد و همچنين ديپلم افتخار IBBY (دفتر بينالمللي كتاب براي نسل جوان) و رييس هيات داوران جايزه جهاني هانسكريستين اندرسن ۱۹۸۰ را نيز از آن خود كرد. به اين بهانه درباره جايگاه و اهميت موسيقي در نسخههاي صوتي كتابها، حضور بينارشتهاي موسيقي و چالشهاي پيش روي انتشار كتابهاي صوتي با پيروز ارجمند گفتوگو كردم. گفتوگويي كه به همين موضوع محدود نشد و از دوران مديركلي ارجمند در دفتر موسيقي وزارت ارشاد، چالشهايي كه هنرمندان موسيقي براي دريافت مجوز با آن روبهرو هستند و... نيز سخن به ميان آمد.
بهانه گفتوگوي ما انتشار نسخه صوتي كتاب «بچههاي قاليبافخانه» است. در ابتدا درباره اين اثر و چگونگي شكلگيري همكاري خود با آن، براي مخاطبان ما بفرماييد.
اولين كتابي كه در زمان كودكي و در 7 سالگي روي من تاثير گذاشت، كتاب «ماهي سياه كوچولو» صمد بهرنگي بود؛ زماني كه حدود 14 سال داشتم، در نزديكي بازار مسگرهاي كرمان يك كتابفروشي بود كه صاحبش يك پيرمرد بود و از علاقهمندي من به كتاب مطلع بود. روزي آن پيرمرد كه من را ميشناخت، كتابي را به من داد و گفت «اين كتاب را يكي از همشهريان ما نوشته است و بهتر از كتابهاي صمد بهرنگي است.» ابتدا كتاب بچههاي قاليبافخانه را به من معرفي كرد و بعد از آن هم قصههاي مجيد را. هيچ تصور نميكردم ۳۵ سال بعد آهنگساز كتابي شوم كه آن روز خريدم و در دوران نوجواني تاثيرات عميقي بر من گذاشت. دوستي من با آقاي مرادي كرماني، از زمان آمدنم به تهران و دوران دانشجويي شروع شد و تا امروز ادامه پيدا كرده است. طبيعتا براي من كار روي اين كتاب و آهنگسازي روي آن باعث خوشحالي بود و البته دچار اين وسواس شدم كه وقتي آقاي مرادي از من كاري را خواستهاند، بايد بهترين باشد. اگر چه قبل از اين هم سابقه همكاري در پنج فيلم را داشتم كه فيلمنامه آن نوشته آقاي مرادي كرماني بود و اين كار در تداوم آن همكاريها بود و همچنان ادامه پيدا كرد. در حال حاضر هم مشغول آهنگسازي كتاب صوتي ديگري از آثار ايشان به نام «شما كه غريبه نيستيد» هستم. همانطور كه ميدانيد اين كتاب يكي از مهمترين كتابهاي ايشان
به شمار ميرود. «شما كه غريبه نيستيد» روايت زندگينامه خودشان از كودكي تا دوران نوجواني است كه از روستاي سيرچ به كرمان ميآيند. به همين دليل تصور ميكنم قطار همكاري ما در حال پيش رفتن است و اميدوارم در ادامه اين همكاري، در اين كار هم بتوانم اثر شايستهاي متناسب و در شأن قلم زيباي آقاي هوشنگ مرادي كرماني و اخلاق و ايده و روش ايشان خلق كنم.
ميتوان گفت موسيقي علاوه بر اينكه يك رشته هنري مستقل است، در بسياري از رشتههاي هنري ديگر نيز به كار گرفته ميشود و خيلي وقتها حضورش مكملي در آن رشتههاست. در اينجا شما آهنگسازي يك كتاب صوتي را داشتيد؛ از نگاه شما موسيقي در اين نوع آثار چه نقشي دارد؟
اصولا موسيقي بينارشتهايترين هنرتاريخ است كه در سينما، تئاتر و در بسياري ديگر از هنرها استفاده ميشود، از طرفي فراگيرترين و انتزاعيترين هنر نيز هست. زماني كه موسيقي در كنار هنر و محصول ديگري قرار ميگيرد تاثيرات زيادي ميگذارد، چرا كه موسيقيدان و آهنگساز اثر، يك مولف است. وقتي به كار يك مولف، طرح و تاليف ديگري اضافه ميشود مثل زماني كه موسيقي در كنار يك فيلمنامه و يك كارگرداني به كار گرفته ميشود، طبيعتا تاثيرات خيلي شگفتانگيزي دارد. در كتاب صوتي به اين دليل بايد موسيقي حضور داشته باشد كه برخلاف سينما، تصوير حذف شده است و تصويرسازي ذهني برعهده شنونده گذاشته ميشود. در آن فاصله چند ساعته كه ممكن است خوانشِ تنها، خيلي هم خستهكننده باشد؛ عوامل ديگري مثل موسيقي و افكت هم ميتوانند كمك كنند تا اثر، شنيدنيتر شود. از طرفي هم با توجه به ماهيت موضوع، متن و سير داستان، موسيقي ميتواند به همذاتپنداري با داستان كمك كند. در كتاب صوتي بچههاي قاليبافخانه، بخشهايي را از موسيقي قاليبافخانههاي كرمان استفاده كردم، بخشهايي را از شروه خوانيهايي در كرمان، كه به آن غريبهخواني هم ميگويند. تركيب شروهخواني و كارهاي قاليبافي به همراه سازهاي ايراني و موسيقي اركسترال تبديل به محصولي شد كه هم اسانس موسيقي محلي كرمان در آن وجود دارد، هم موسيقي ايراني. همه اين عوامل در كنار هم اثر را شنيدنيتر ميكنند تا كشش دراماتيك اثر هم تشديد شود. به نظر من، كتاب صوتي همراه موسيقي و با اين مشخصات، مكملي بسيار ضروري براي هر كتابي ميتواند باشد.
در مورد موسيقي فيلم نظرات مختلفي وجود دارد؛ ميزان تاثيرگذاري و چگونگي به كارگيري آن؛ آيا اين نظرات در به كارگيري موسيقي روي كتابهاي صوتي نيز صدق ميكند؟ اينكه موسيقي آنها نبايد طوري باشند كه بيشتر از متن مهم شوند يا بر عكس تاثيرگذاري موسيقي جلوه بيشتري پيدا كند...
خب، ببينيد در اين رابطه به نظر من هر دو كاركرد آن درست است؛ يعني موسيقي هم ميتواند طوري باشد كه در جاهايي شنيده نشود و در خدمت تصوير باشد يا به متن كمك كند؛ هم اينكه گاهي موسيقي بايد بيشتر شنيده شود. بهطور مثال در بعضي جاهاي اين كتاب كه راوي در مورد قالبيافخانه صحبت ميكند ما بايد موسيقي قاليبافخانه را بشنويم، چراكه موسيقي بخش جداييناپذير فرهنگ كار در كرمان هست و اينها كارآواهايي هستند كه به نوعي جدايي ناپذير با قاليبافي هستند. بعضي اوقات حتي لازم است شدت اين تاثير را زياد كنيم، چراكه هنر در همين تاثيرگذاري است كه در حالت عادي قابل دسترس نيست اما در اثر هنري ميتوان تجربهاش كرد. مثل فيلمي كه كشش دراماتيك و توصيفي از يك داستان دارد. بعضي آثار غلوآميز هستند و در موسيقي آن اثر هم بايد غلو كرد، بعضي وقتها هم بايد موسيقي در خدمت كار قرار بگيرد. براي موسيقي فيلم دوازده كاربرد و كاركرد قائل هستم از جمله اين كاركردها تيتراژ ابتدا، تيتراژ پايان، همذاتپنداري، ضدحس، افكتيو، شخصيتپردازانه، تعديل ريتم، ترانه متن، موسيقي خنثي، موسيقي پيشآگاهي و... است كه در كتاب صوتي اين تعداد به هشت كاركرد ميرسد، اين كاركردها مهم بوده و حضورشان ضروري است و اگر هوشمندانه بهكار گرفته شوند تاثيرگذاري بسيار متفاوتي در كار خواهد داشت. شما اگر به تاريخ سينما هم مراجعه كنيد، در بسياري از فيلمها با شنيدن نام فيلم، تم موسيقي برخي از آن فيلمها در ذهنتان مرور ميشود مثلا وقتي اسم فيلم پدرخوانده ميآيد ممكن است موسيقي آن در ذهن شما مرور شود كه اين يعني بخشي از هويت فيلم است كه در بعضي از فيلمها بيشتر و در بعضي كمتر به چشم ميخورد. بهطور مثال شايد شما موسيقي «اي.تي» را به خاطر نداشته باشيد اما موسيقي «لاو استوري» سريع به ذهنتان بيايد، چراكه موسيقي تماتيك يا به اصطلاح ملودي انگيخته و متناسب با كاركرد فيلم هم هست از اين جهت اين ايراد نيست و نبايد خيلي به چنين موضوعاتي مطلق نگاه كنيم؛ اين هوشمندي آهنگساز است كه چگونه ميتواند در يك كتاب صوتي هوشمندانه و به درستي از موسيقي استفاده كند به گونهاي كه به روند تحليل و كاركرد دراماتيك آن كمك كند.
در اثري كه كار شد، از نظر نويسنده، آقاي مرادي كرماني هم بهره برديد؟ در اين زمينه چه مشاورههايي با ايشان داشتيد كه آهنگ تاثير مثبتي بر اين كتاب صوتي بگذارد؟
آقاي مرادي كرماني نظرات مهمي در مورد موسيقي داشتند و به گونهاي نبود كه كار را رها كنند؛ از لحظهاي كه با هم صحبت كرديم، صحبتمان درباره موسيقي اثر بود. ما دهها ساعت در مورد اين كار صحبت كرديم، حتي براي بعضي جاها موسيقي كار كرده بودم ولي ايشان گفتند، بايد عوض شود و تغيير كند و نظرات راهگشايي هم داشتند چون صاحب اثر بودند، كار را ميشناختند و بر آن مسلط بودند. به همين دليل خود ايشان مرتب روي كار نظر ميدادند و نكتهاي كه بايد بدانيم اين بود كه ايشان علاقهمند به غريبه خواني يا شروه خواني بودند كه در كرمان و مناطق روستايي استفاده ميشود. شروه خوانيها هم بسيار تاثير داشت و ايشان تمايل و تاكيد داشتند كه آنها هم در موسيقي به كار بروند. بنده هم به جنوب استان كرمان رفتم و بخشي از اين شروهها را ضبط كردم، بخشي از آنها را هم در آرشيو داشتم و بخشي را در متنِ كار آورديم اما اين طور، كار كمي سخت ميشود چون آهنگساز بايد به دقت و لحظه به لحظه روي اثر كار كند و از افكتها به ميزان لازم استفاده شود. خوشبختانه ايشان جزو كساني هستند كه روي تك تك اجزا و عوامل هر كاري كه از ايشان منتشر ميشود وسواس و تاكيد دارند كه به بهترين شكل انجام شود.
از عمر انتشار كتابهاي صوتي زمان زيادي نميگذرد؛ موسيقي حال حاضري كه در كتب صوتي در ايران به كار گرفته ميشود را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
همانطور كه اشاره كرديد، كتاب صوتي در ايران پديده خيلي جديدي است عليرغم اينكه در دنيا خيلي پيش از اين كار شده است. اولين كشورهايي كه كتاب صوتي را منتشر كردند امريكا و انگلستان بودند و اين ماجرا به حدود پنجاه سال پيش برميگردد كه اين كتابهاي صوتي روي كاست بوده و اينطور بود كه وقتي كسي سفر ميرفته است، كاستي را از نمايندگي مخصوص امانت ميگرفته و در ماشين گوش ميكرده و در شهر بعدي به نماينده بعدي ميداده و دوباره كاست جديد ميگرفته است. اين مساله سابقه طولاني دارد اما در ايران چندان سابقهاي ندارد. خود من زماني كه مسووليت مديركل موسيقي ارشاد را داشتم، ناشران را تشويق كردم كه اين كار را انجام دهند به دو دليل يكي اينكه ما به فرهنگ كتاب و كتابخواني بيشتر كمك ميكرديم و از طرفي هم، از اين طريق كتابهاي بسياري از ناشران بيشتر ديده و شنيده ميشد. البته در آن دوران محدوديتها و معذوريتهايي كه در وزارت ارشاد بود را هم رفع كردم و كمك كردم كه اين كار انجام شود و انتشار اين كتابهاي صوتي رونق پيدا كند و خوشبختانه نسبتا هم موفق بودم. به طور كلي بايد بگويم به دليل اينكه انتشار اين كتابها پديده جديدي است و طبيعتا هنوز به ايران به شكل صنعتي وارد نشده است و از طرفي هم رقبايي مثل پادكست دارد كه شكل ديگري از كتاب است اما مديا و رسانه تبليغاتي آن متفاوت است. از جهت ديگر، ناشران محدودي اين كار را انجام ميدهند و به دليل محدوديت منابع مالي ناشران نميتوانند از آهنگسازان زيادي استفاده كنند و براي آنها بهصرفه نيست. بنده هم در مواجهه با كتابهاي صوتي گاهي اوقات حتي دستمزدي دريافت نميكنم و حتي گاهي چيزي هم از جيب خودم هزينه ميكنم، چراكه معتقدم ما بايد كمك كنيم كه اين كار بماند و تداوم پيدا كند و ناشراني كه اين كار را انجام ميدهند دلسرد نشوند و به اين كار ادامه دهند. خانم محمدي در انتشارات نوين كتاب گويا بسيار كار بزرگي انجام ميدهند و تاكنون بيش از هزار عنوان را منتشر كردهاند، در حالي كه خيلي از آنها توجيه اقتصادي ندارند اما يك محصولي است كه اميدواريم با كيفيت خوب و تيم حرفهاي توليد شوند هم از لحاظ سخت افزاري و حرفهاي، هم توليد محتواي حرفهاي. به هر حال تاجايي كه من اطلاع دارم در سالهاي اخير بعضي از آهنگسازان به ويژه آهنگسازان جوان وارد اين كار شدهاند اما كافي نيست. هنوز بايد براي تسهيل اين موضوع و انتشار اين آثار صوتي فكري كنيم كه حمايتهايي در بخش مسووليتهاي اجتماعي باشد؛ يا شركتها و بنگاههاي صنعتي با خريد اين محصول حمايت كنند كه ناشر بتواند پايدار بماند و به كار خود ادامه دهد.
همانطور كه صحبت شد، انتشار كتابهاي صوتي پديده تازهاي است؛ خيلي وقتها هم ميبينيم در نسخههاي صوتي از آهنگهاي كپي و حتي بدون اجازه صاحب اثر استفاده ميشود.
با توجه به اينكه ناشران بودجه بسيار اندكي دارند و توليد موسيقي هم صنعتِ گرانقيمتي است و شايد بيشترين هزينه توليد موسيقي هزينه آهنگسازي باشد و اين مساله كار ناشران را سخت كرده است و ناشران كتابهاي صوتي مجبور هستند از آهنگسازاني با هزينه كمتر، جوانتر يا حتي موسيقي انتخابي استفاده كنند. پيشنهاد من اين است كه بخشي از امكانات موردنياز آهنگساز به صورت حمايتي به آهنگساز داده شود يا به صورت تضمين خريد به او داده شود و همانطور كه افراد كتابهايي را ميخرند و به كتابخانهها اهدا ميكنند، درباره كتابهاي صوتي هم اين كار را انجام دهند و كاري صورت بگيرد كه ناشران اين آثار بتوانند به فعاليت خود در اين زمينه ادامه بدهند.
اشاره كرديد به محدوديتها... اين مشكلات براي كتابهاي صوتي چه بود؟
براي مثال قانوني وجود داشت كه ميگفت كتاب منتشر شده براي اخذ مجوز و انتشار در قالب كتاب صوتي، بايد مجددا بررسي شود و از دفتر موسيقي وزارت ارشاد مجوز بگيرد؛ در صورتي كه وزارت ارشاد در بخش اداره كتاب، كارشناسان برگزيده خود را دارد. به طور طبيعي وقتي بخشي از وزارت ارشاد مجوزي به يك كتاب ميدهد نبايد مجددا براي شوراي كارشناسي وقت گذاشته شود كه اين به نظر من تناقض و دوگانگي بود؛ چرا كه مراحل روند اداري را طولاني ميكرد. بنابراين من در وهله اول در آن زمان كه مسووليت داشتم، اين مرحله را حذف كردم و همين موضوع باعث شد روند انتشار سريعتر پيش برود.
در حال حاضر هم اين مرحله، يعني مميزي مجدد كتاب صوتي وجود دارد؟
دقيق روند كار را نميدانم ولي تا يكي، دو سال پيش كه با ناشران صحبت ميكردم، اظهار نارضايتي ميكردند و ميگفتند كه در انتشار كتابهاي صوتي متاسفانه اين سختگيري هنوز هم وجود دارد. فرقي نميكند؛ هر اثري كه منتشر ميشود، چه شنيداري چه نوشتاري، وقتي مجوزي از يك بخش تخصصي در وزارت ارشاد دريافت كرده كفايت ميكند و نبايد مجدد بررسي شود. در نهايت اين است كه دفتر موسيقي ميتواند كيفيت موسيقيهايي كه روي آن گذاشته شده را كنترل كند كه كيفيت لازم را داشته باشد در غير اين صورت چنين حقي براي دفتر موسيقي وجود ندارد اما متاسفانه اين دوگانگي در دفتر موسيقي موجود بود و همچنان هم گويا هست. كاري كه من انجام دادم اين بود كه ناشران ميتوانستند بدون اينكه از ما مجوز جداگانهاي براي خوانش متن كتاب بگيرند، آثارشان را در قالب كتاب صوتي منتشر كنند كه اين يك تسهيلگري بود كه سرعت كار را در آن زمان خيلي بالا ميبرد.
در سال ۹۴ هم كه از سمت خود استعفا داديد، دقيقا همين مساله مورد تاكيد شما بود؛ اشاره كرديد كه اين تناقض وجود دارد. همان زمان در توضيح اين استعفا گفته بوديد هر نهادي نميتواند و نبايد روي موسيقي نظر بدهد، ما متاسفانه در بحث كنسرتها نيز همين مشكل را داريم. يعني فردي آلبومش را منتشر ميكند ولي موقعي كه ميخواهد كنسرت همان آلبوم را برگزار كند، بايد مجددا مجوز بگيرد! اين تناقض ناشي از چيست؟
به نظر ميآيد كساني كه در سطح مديران كلان ارشاد تصميمگيرنده هستند، متخصص نيستند. مواردي كه من در وزارت ارشاد رفع كردم، حاصل تخصص من بود كه مديران بالاتر را متقاعد كردم كه مثلا به اين دلايل اين رفتار غيرحرفهاي يا غيركارشناسي و برخلاف وظيفه قانوني ما يعني؛ تسهيلگري در نظارت و سياستگذاري است. دفتر موسيقي وزارت ارشاد فاقد كارشناسان خبره در زمينه موسيقي است. شوراهاي مشورتي دارد كه فقط بر آثار نظارت ميكنند و شوراهاي سياستگذاري ندارد. وقتي يك ناشر، يك آهنگساز و نوازنده، اثري را بدون حمايت دولت و در شرايط سخت اقتصادي و كاري توليد ميكند، مطابق قانون تنها وظيفه دولت اين است كه مجوز را صادر كند در صورتي كه دولت همان وظيفه خود را هم به درستي انجام نميدهد يعني نه حمايتي كرده و نه زيرساختي را مهيا كرده است. از طرفي محصول را هم كه توليدكننده، توليد كرده است، به سختي و با فرآيند اداري طولاني بررسي ميكند كه آيا مجوز بدهد يا ندهد. مشكلي كه در حال حاضر وجود دارد دخالت زياد دولت در توليدات و سختگيريها در صدور مجوز است كه اين موضوع پذيرفتني نيست. زماني دولت ميتواند دخالت كند كه زيرساختها را آماده كرده و در اين زمينه تسهيلگري كرده باشد. بسياري از نوازندگان و توليدكنندگان ميگويند ۲۰درصد دغدغه ما توليد و ۸۰درصد دريافت مجوز است. اين مساله چطور قابل توجيه است؟ اين موضوع يعني يك جاي كار ايراد دارد. چيزي كه در دوره مسووليتم هم به آن رسيدم. بنابر اين بعضي از قواعد رايج را حذف كردم. اين باورها و رفتارهاي اداري، به صورت باور ذهني در بدنه وزارت ارشاد وجود دارد و متاسفانه در مقابل تغييرات مقاومت ميكند. چرا بايد يك موزيسين هر روز مجوز بگيرد مگر چنين چيزي بين اقشار ديگر وجود دارد. مگر هر فردي كه ميخواهد مغازهاش را باز كند، بايد هر روز به حراست برود يا براي مثال به اتاق اصناف برود و مجوز بگيرد كه اجازه هست تا امروز مغازه را باز كنم يا خير. اينكه چرا در مورد هنر و به ويژه موسيقي اينقدر سختگيري وجود دارد، براي من قابل توجيه و درك نيست. نتيجه اين است كه توليد محصولات بسيار سخت شده، رغبت و رقابت بسيار كمتر شده و در ساليان گذشته به دليل وجود اين سختگيريها آنچنانكه من اطلاع دارم، بيش از دويست نوازنده و موسيقيدان درجه يك از كشور مهاجرت كردهاند كه علت اصلي آن عدم امنيت شغلي آنهاست كه بخشي از دلايل مهاجرت همين سختگيريها است.
خود شما هم تجربه مشابهي در اين زمينه داشتهايد؟
بله. من توليدكننده موسيقي كودك هم هستم، چند ماه پيش شعرهايي را كه براي دفتر موسيقي فرستادم رد كردند در صورتي كه اشعار كودكانه بودند و در مورد توصيف طبيعت سروده شده بودند. با اين وجود من چگونه ميتوانم براي كودكان سرزمينم توليدي داشته باشم. حال بماند كه من خودم روزي مسووليتي داشتم و پيشكسوت موسيقي هستم، دلسوز اين كارم و در كارم تجربه دارم. چه برسد به افرادي كه در اين كار سررشتهاي هم ندارند يا جواناني كه تازه وارد عرصه شدهاند، آنها چگونه ميخواهند مجوز دريافت كنند وقتي مسوول پيشين، خودش نميتواند مجوز بگيرد. واقعيت اين است كه بخشي از سياستها و فرآيند اداري در وزارت ارشاد نيازمند جراحي است و تا زماني كه اين جراحي انجام نشود توسعه فرهنگي نيز انجام نميشود.
مشكلي كه در حال حاضر وجود دارد، دخالت زياد دولت در توليدات و سختگيريها در صدور مجوز است كه اين موضوع پذيرفتني نيست. بسياري از نوازندگان و توليدكنندگان ميگويند ۲۰ درصد دغدغه ما توليد و ۸۰ درصد دريافت مجوز است. اين مساله چطور قابل توجيه است؟ اين يعني يك جاي كار ايراد دارد. چيزي كه در دوره مسووليتم هم به آن رسيدم.
در 14 سالگي در نزديكي بازار مسگرهاي كرمان، پيرمرد كتابفروشي، كتابي را به من داد و گفت اين را يكي از همشهريان ما نوشته و بهتر از كتابهاي صمد بهرنگي است. اول «بچههاي قاليبافخانه» را معرفي كرد و بعد «قصههاي مجيد» را. تصور نميكردم ۳۵ سال بعد آهنگساز كتابي شوم كه آن روز خريدم و در دوران نوجواني تاثيرات عميقي بر من گذاشت.
دچار اين وسواس شدم كه وقتي آقاي مرادي از من كاري را خواستهاند، بايد بهترين باشد. اگر چه قبل از اين هم سابقه همكاري در پنج فيلم با فيلمنامهاي از ايشان را داشتم و اين كار در تداوم آن همكاريها بود. حالا هم مشغول آهنگسازي كتاب صوتي ديگري از آثار ايشان به نام «شما كه غريبه نيستيد» هستم كه يكي از مهمترين كتابهاي ايشان است.