شكاف اجتماعي در جامعه ايران
اصغر ميرفردي
انسجام اجتماعي هر جامعهاي در گرو مناسباتي است كه حتي با وجود اختلاف انديشه، گروههاي گوناگون جامعه را براي رسيدن به هدف جامعهوي همچون توسعه و سربلندي يك سرزمين متحد و منسجم ميسازد. براي داشتن چنين مناسباتي، وجود مجموعهاي از ساختارها و تشكلها ضرورت دارند. اين ساختارها و تشكلها حوزه عمومي را شكل خواهند داد كه با بهرهگيري از سرمايه اجتماعي فراگير جامعه به آسانسازي روابط و تعاملات سياسي، اجتماعي و اقتصادي كمك ميكنند. سرمايه اجتماعي ضمن آنكه برآمده از تجربه زيسته افراد و گروهها در يك جامعه است، جامعه را در برابر شكافها و تعارضهاي ويرانگر حفظ ميكند. به گونه متقابل، هر گونه شكافي كه افراد، گروهها و نهادها را از يكديگر دور ساخته و رو در روي يكديگر قرار بدهد، به فرسايش سرمايه اجتماعي و افزايش خودويرانگري جامعه خواهد انجاميد. «خودمحورپنداري» در هر قالب و شكلي همچون كنشهاي گروههاي قومي، نژادي، سياسي، عقيدتي، مذهبي، صنفي و شغلي باشد؛ جامعه را از داشتن سرمايه و انسجام اجتماعي دور ساخته و به سراشيبي سقوط خواهد كشانيد. براي دوري از «خودمحورپنداري»، تمسك به ميثاق اجتماعي يا همان قانون اساسي و پذيرش تنوع ديدگاهها چارهساز خواهد بود. برنتابيدن نقد، نظر و اعتراض شهروندان از سوي بخشي از جامعه، به شكاف بيشتر در جامعه خواهد انجاميد؛ چنين شكافي در صورت گسترش پيدا كردن، پيامدهاي هولناكي براي ادامه حيات جامعه و نظام اجتماعي و سياسي آن خواهد داشت. كوبيدن بر طبل نفرت و دشمني، تهمت و برچسبهاي گوناگون، تهديد منتقدان، تخريب و ترور شخصيت افراد و گروهها، عامل بيگانه دانستن منتقدان و .... از جمله اقداماتي است كه به شكاف اجتماعي فزاينده در جامعه منجر ميشود. جامعهاي كه در آن افراد با بهرهگيري از مناسبات مدني و اخلاقي و بر اساس ميثاق اجتماعي در تعامل با يكديگر به تقويت نظام اجتماعي ياري ميرسانند و با سرمايه اجتماعي بالا گونهاي از نظم دروني را پايهريزي ميكنند، جامعه سعادتمند و داراي آرامش است. بدون وجود اين مناسبات، آرامشي كه با نظم بيروني به دست آيد، براي داشتن يك جامعه امن، توسعهيافته و پويا كارآمد و ديرپا نخواهد بود و در هر بزنگاهي، جامعه دچار ناآرامي و تلاطم ميشود. بود يا نبود شكافهاي اجتماعي، راز و رمز ميزان آرامش و همدلي انسجامبخش در جامعه است. اگر به مخاطرات شكافهاي اجتماعي توجه ميشد، در جامعه ما برخي افراد و گروهها بدون انديشه به طرح مواضعي نميپرداختند كه جامعه را چندپاره سازد. جامعه پويا، داراي حركت است و شهروندان در زمينههاي گوناگون اظهارنظر و نقد ميكنند. اين اظهارنظر و نقدها را بايد بسان فرصت پويايي جامعه دانست نه آنكه آن را تهديدي پنداشت كه براي زدودن آن، نبردي كرداري و گفتاري به راه انداخت و داغ و درفش فراهم شود يا شهروندان را عامل اجراي اهداف بيگانگان معرفي نمود و صفتهاي ناپسندي بدانها نسبت داد. در اين روزها كه جامعه درگير اعتراض و ناآرامي است، بيشتر واژگاني كه نوشته و گفته ميشوند، سرشار از اتهام، ناسزا و نفرتپراكني است و شوربختانه چنين رويهاي شكاف اجتماعي پديدار شده در جامعه را ژرفتر خواهد ساخت. هر كردار و گفتار سياسي و اجتماعي بايد برآمده از انديشه و درك مصلحت عمومي جامعه و به دور از جهتگيري حساسي و مقطعي باشد، زيرا گفتار و كردار نينديشيده و بدون ضابطه به ويژه از سوي كارگزاران براي جامعه ويرانگر خواهد بود. درك واقعيات جامعه، تبيين كارشناسانه رخدادها، پرهيز از اقدامات شتابزده و هيجاني براي مديريت پيامدهاي شكافهاي اجتماعي كارگشا خواهد بود.