شورش با دليل
حسن لطفي
اين روزها صحبت از گفتوگو و شنيدن انتقادات معترضان در بين افراد مختلف درگير در وقايع و اعتراضات اخير جديتر شده است (حداقل در حرف!) اتفاقي كه اگر رخ بدهد قدمي به جلو است. منظورم فقط گفتوگو نيست. گفتوگو بدون اراده به پذيرش بعضي از نظرات طرف مقابل وقت تلف كردن است. نه تنها طرفين را راضي نميكند بلكه نتيجه عكس ميدهد. براي دور شدن از چنين نتيجهاي اصول يك گفتوگوي خوب در نظر گرفته شود. كسي كه با پيشفرضهاي از پيش تعيينشده قطعي وارد گفتوگو شود نه تنها صداي طرف مقابل را نميشنود از ابتدا آمده تا سهم خودش را از گفتوگو بگيرد و برود. براي آنكه منظورم مشخصتر شود به وقايع جاري در خيابانها، دانشگاهها، مدارس، پشتبامها و... شهرهاي مختلف كشورمان برميگردم. از روزهاي اول در بين شعارهايي كه داده ميشود، خواستههايي بيان ميشود كه نظر شعاردهندگان را معلوم ميكند. اگر اراده به گفتوگو است، كافي است شعارهاي هنجارشكن كنار گذاشته شود و به بقيه آنها رسيدگي شود. منظورم از رسيدگي به نحوي است كه جواب قانعكنندهاي به پرسشگران داده شود. راهش هم ساده است از بازرسان و بررسيكنندگاني استفاده شود كه داخل حاكميت نباشند و به قول معروف بيطرف باشند، چرا كه در سالهاي اخير ديوار اعتماد بين دولتها و بخش عظيمي از مردم فرو ريخته است. اينكه برداشتن قدم اول را به حاكميت برميگردانم به خاطر اين است كه به گفته بسياري از صاحبنظران درون و بيرون حاكميت، بخش زيادي از معترضين به دليل رفتار و برنامههاي نادرست دولتمرداني به خيابان آمدهاند كه ناكارآمديشان شرايط بدي از لحاظ اقتصادي، اجتماعي، سياسي و... برايشان رقم زده است. علاوه بر اين بدعهدي و برگشت از نظرات و حرفها و وعده و وعيدهايي را اضافه كنيد كه در شرايط خاص (انتخابات و اعتراضات) داده شده و بعد كه به قول معروف خرشان از پل گذشته فراموش كردهاند. فراموشياي كه در مورد مردم اتفاق نميافتد. برخلاف نظر بعضي از روشنفكران حافظه تاريخي مردم ضعيف نيست. ممكن است از سر نجابت، ترس، اعتماد يا بياعتمادي به قولدهندگان مدتي خود را به فراموشي بزنند اما حرفها را براي روزي نگه ميدارند كه كاسه صبرشان لبريز شود. كاسهاي كه آنقدر بزرگ هست كه به قولدهندگان فرصت برگشت به عهد خود بدهد. فرصتي كه نشانه بزرگي دل و صبوري ملت ايران است. ملتي كه نوكرياش بايد براي مسوولان و دولتمردان افتخاري باشد. افتخاري كه بعضي وقتها با دل بستن به اربابي ملت از دست ميرود. بگذريم و برگرديم به گفتوگو و آدابش! آدابي كه از پذيرش طرف مقابل شروع ميشود. اگر طرف گفتوگو را بيشرف، مگس، خس و خاشاك، فريبخورده، خائن، مزدور، آلت دست و... بدانيم گفتوگويي آغاز نميشود. عذرخواهي، توضيح بيشتر، پذيرش بخشي از اشتباهات و... گام مهمي براي آغاز گفتوگو است.