• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5336 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۷ آبان

احمد ميدري در يادداشتي حمايتي از پيام سيد محمد خاتمي مطرح كرد

راه‌حل عبور از بحران

اين دعوت ريشه‌دار براي پرهيز از خشونت و ايجاد راهي براي حل بحران كنوني است

گروه سياسي

«دعوتي ريشه‌دار براي پرهيز از خشونت و ايجاد راهي براي حل بحران كنوني» اين عباراتي است كه احمد ميدري، عضو هيات علمي دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي با استفاده از آن تلاش مي‌كند تا تفسيري ماهوي از پيام سيد محمد خاتمي رهبر اصلاحات در واكنش به رخدادهاي اخير ارايه كند. پيامي از رهبر اصلاحات كه هنوز دقايقي از انتشار آن نگذشته بود كه بازار ارزيابي‌هاي موافق و مخالف در خصوص آن در رسانه‌ها و شبكه‌هاي اجتماعي حسابي گرم شد. مطابق معمول گروهي از فعالان سياسي از در مخالفت با اين پيام در آمدند و آن را ديرهنگام، مبهم و محافظه‌كارانه توصيف كردند و برخي ديگر نيز در تاييد اين پيام، اظهارنظر و آن را مسير تازه‌اي براي رسيدن به كنشگري معقول تحليل كردند. 

پيامي كه در آن هم نسبت به حادثه تلخ «شيراز» واكنش نشان داده شده بود و هم در خصوص حوادث دردناك «تهران» و «زاهدان» و «مازندران» و «كردستان» و در كل درباره «جاي‌جاي ميهن». خاتمي در اين پيام نيز بر همان گفتماني تكيه مي‌كند كه به وسيله آن در سال76 از گوشه دنج كتابخانه ملي ايران برخاست، وارد اتمسفر انتخابات هفتم رياست‌جمهوري شد و توانست توجه اكثر ايرانيان را با 20ميليون راي جلب كند. فتح‌الفتوحي كه 25سال قبل محافظه‌كاران را در شوكي عميق فرو برد و ابهامات فراوان را براي آنها ايجاد كرد. خاتمي در دوم خرداد 76 در شرايطي با شعارهايي چون مدارا، تساهل و تسامح، تنش‌زدايي، شايسته‌سالاري، مردمسالاري و... سكان هدايت ساختار اجرايي را به دست گرفت كه محافظه‌كاران در نقطه مقابل، تلاش داشتند ساختاري يكدست را در ساختار تصميم‌سازي كلان كشور براي خود ايجاد كنند. حضور خاتمي، گفتمانش و همراهي مردم با او (به خصوص نسل‌هاي جوان و زنان) باعث شد تا پروژه جناح راست براي يكدستي قدرت متوقف شود. محافظه‌كاران اما بيكار ننشستند، به سرعت دست به بازيابي خود زدند و برنامه‌ريزي بلندمدت خود براي يكدست شدن قدرت را از سال80 و انتخابات هشتم تداوم بخشيدند. پس از فراز و فرودهاي مختلف سرانجام پروژه يكدست شدن قدرت براي جناح راست، در سال 1400 به بار نشست و تمام ساختارهاي اجرايي، تقنيني، مديريتي و... در اختيار يك تفكر و يك جناح قرار گرفت. اهميت اين پروژه براي جناح راست به اندازه‌اي بود كه براي تحقق آن حاضر شدند حتي چهره‌هايي چون ناطق‌نوري، علي لاريجاني، احمد توكلي و... را نيز از قطار مديريت كشور پياده سازند. اما اين پايان ماجرا نبود، رخدادهايي كه بسياري از اصلاح‌طلبان نسبت به وقوع آن هشدار مي‌دادند از راه رسيدند. زماني كه براي يكدست شدن قدرت، كنشگري عمومي در عرصه‌هاي سياسي، مدني، اقتصادي، اجتماعي، حزبي و...محدود يا مسدود شدند، به جاي «صندوق‌هاي راي»، «خيابان» و به جاي «فعاليت‌هاي مدني»، «تجمعات اعتراضي» جايگزين شدند. محافظه‌كاران دست راستي كه در دوران تازه نام تازه «اصولگرا» را برگزيده بودند در واكنش به اين تحركات اعتراضي تازه پس از مرگ مهسا اميني اعلام كردند كه خم به ابرو نخواهند آورد و در مدت زمان كوتاه يك هفته‌اي، بساط اعتراض‌ها را جمع خواهند كرد. هفته‌ها از پي هم سپري شدند و تجمعات از چهلمين روز هم گذر كرد، اما نه از پايان اعتراضات خبري بود و نه از كاسته شدن از خشم عمومي. هر اندازه كه تحليلگران دلسوز و صاحب‌نظران بي‌طرف، بيشتر از دولت مي‌خواستند كه صداي مطالبات مردم را بشنود و ضمن عذرخواهي، زمينه معرفي متخلفان را فراهم سازد، دولت كمتر به اين تذكارها توجه كرد و كمتر مرهم بر زخم‌ها نهاد. كار به جايي رسيد كه در صدا و سيما شبه‌كارشناساني ظاهر شدند كه ريشه اعتراضات مردمي را به عقده‌هاي فروخورده جنسي جوانان مرتبط مي‌كردند. روند اعتراضات اما هرگز كاهش پيدا نكرد، پيام سيد محمد خاتمي در چنين شرايطي منتشر شد، در شرايطي كه زخم‌هاي وارد شده بر ايران، هم در حرم شاهچراغ شيراز قرباني مي‌گيرد و هم در خيابان‌هاي تهران و مازندران و گيلان و زاهدان. خاتمي باز هم بر همان گفتماني تاكيد مي‌كند كه پيش از اين در سال 76، ايرانيان را در يك مسير قرار داد. پيامي از مدارا، گفت‌وگو، تنش‌زدايي، شايسته‌سالاري و تساهل و تسامح. مبتني بر اين گزاره‌هاست كه احمد ميدري كه پيش از اين در مجلس ششم در شمايل نماينده مردم آبادان دنبال تحقق محتواي گفتمان اصلاحات بود، اين‌بار در شمايل يك استاد دانشگاه تلاش مي‌كند لايه‌هاي دروني پيام خاتمي را تحليل و تفسير كند.
ميدري در تفسير پيام خاتمي مي‌نويسد: آخرين پيام سيد محمد خاتمي دعوتي ريشه‌دار براي پرهيز از خشونت و ايجاد راهي براي حل بحران كنوني است. اشكال مختلف خشونت از حرم شاهچراغ تا زاهدان و ساير خشونت‌هاي خياباني نتيجه دور شدن حكومت و مردم از راهبردي است كه اصلاح‌طلبان بيش از يك ربع قرن بر آن مصرند. در ناتمامي و نافرجامي راهبرد اصلاح‌طلبان علل مختلفي وجود داشته است، اما راهي جز تداوم آن با اندكي تجديدنظر و اصلاح آن براي دستيابي به آرمان‌ها نمي‌شناسيم. اصلاح‌طلبان با وجود همدلي با حركت‌هاي اعتراضي اخير همچنان بر حفظ نظام جمهوري اسلامي و مخالفت با براندازي تاكيد مي‌ورزند. اين منش محصول تجارب گرانقدر تاريخي اين سرزمين و مباني نظري مستحكمي است كه اشاره به آنها مفيد است: 
يكم. ايرانيان منش خاص خود را براي اصلاح حكومت دارند. ايرانيان به جاي رودررويي مستقيم با حاكمان آنها را به تدريج در فرهنگ و هويت خود ادغام مي‌كردند. با اين راهبرد ايرانيان بارها تمدن جديد خود را بنا كردند. كساني مانند مهندس بازرگان در ميانسالي اين منش سياسي ايرانيان را نشانه‌اي از سازش‌پذيري منفي آنها مي‌دانست، اما بعدها خود به سنت سياست‌ورزي تاريخي ايرانيان اعتناي بيشتر و منش خود را تا حدودي اصلاح كرد. مورخان بزرگي چون عبدالحسين زرين‌كوب و آن لمبتون به اين‌گونه خاص سياست‌ورزي پرداخته‌اند و اخيرا محمد بهشتي در كتاب ايران كجاست و ايراني كيست (انتشارات روزنه 1400) اين سياست‌ورزي معقول را بسط داده است. به اين شيوه اصلاح‌طلبي ايراني در ادامه مقاله و كاربرد آن براي امروز اشاره مي‌شود. 
دوم. همه تجربه‌هاي بشري از انقلاب فرانسه و انقلاب اكتبر روسيه تا بهار عربي هيچ كدام به آزادي و توسعه دست نيافتند. اين همه تجارب تلخ نه يك تصادف، بلكه بيانگر يك رابطه علي و علمي است. سوم. اقتصاددانان در دو دهه اخير علت شكست راهبرد براندازي نظام‌هاي سياسي در دست يافتن به آرمان آزادي و توسعه را به خوبي فرموله كرده‌اند (به‌طور مثال مراجعه كنيد به كتاب در سايه خشونت ترجمه محمدحسين نعيمي‌پور و محسن ميردامادي، انتشارات روزنه 1396). 
بر پايه مباحث نظري و تجارب تاريخي ايرانيان و مطالعات تطبيقي براي پرهيز از خشونت و اصلاح حكومت در ايران اقدامات زير را مي‌توان به بحث و بررسي گذاشت: 
يكم. خروج اصلاح‌طلبان از انفعال. حوادث اخير مسووليت اصلاح‌طلبان را دوچندان كرده است. آنها نمي‌توانند بنشينند و سير حوادث را مشاهده كنند. خيابان و خشونت همچنانكه در اين مدت شاهد آن بوده‌ايم، آكنده از حوادث غيرمترقبه و غيرقابل كنترل است. تماس رييس‌جمهور با خانواده مهسا اميني و عزل فرماندار زاهدان بيانگر آن است كه دولت اين حوادث را ناخواسته و نادرست مي‌داند. حادثه حرم شاهچراغ و جريان‌هاي خارج از كشور نشان داد نيروهاي داخلي كنترل همه امور را در دست ندارند. هر قدر نيروهاي آگاه فعال شوند امكان مديريت حوادث به سمتي كه منافع ملت ايران محقق شود، بيشتر است. اصلاح‌طلبان به صورت بالقوه و بالفعل نيروي اجتماعي و سياسي مهمي هستند. گروه مهمي از دانشگاهيان و كاركنان نظام اداري اصلاح‌طلبند. آنها مي‌توانند با معترضين سخن بگويند و مروج الگوي سياست‌ورزي تاريخي ايرانيان باشد. درست است كه از سال 1384 تاكنون امكان اصلاحات محدودتر شده است، اما راهي جز پايداري بر همان اصول و يافتن اقدامات مبتني بر آن وجود ندارد. تغييرات بزرگ فاجعه‌آميز است و بايد بر مطالبات مبتني بر قانون ايستادگي كرد.
دوم. تغيير شيوه تعامل با حكومت. اصلاح‌طلبان با حكومت در رسانه‌ها سخن مي‌گويند و هر روز فاصله آنها با حكومت بيشتر شده است. هر چند در اين شيوه تعامل اصلاح‌طلبان تنها مقصر نبوده‌اند، بلكه حكومت نيز خطا كرده است، اما با سنت تاريخي ايران همخواني ندارد، تعامل اهل قلم از رودكي و سعدي تا... با حكومت اندرزنامه و چانه‌زني در ديوان بوده است. اصلاح‌گران ايراني كنشگران واسطي بودند كه از يك سو با هنر خود مردم را گرد مي‌آوردند و از سوي ديگر اين پايگاه مردمي را تبديل به سرمايه‌اي براي تعامل با حكومت مي‌ساختند تا آنها بر مدار مردم حكومت كنند. يكي از رموز بقاي ايران وجود همين كنشگران واسط در عرصه هنر و سياست بوده است، همين منش را بايد ادامه داد. 
اگر اصلاح‌طلبان بتوانند مردم را گرد خود آورند، سرمايه‌اي بزرگ براي تعامل با حكومت دارند. تاكنون حكومت سرمايه اجتماعي اصلاح‌طلبان را يك تهديد تلقي مي‌كردند، اما وقت آن رسيده است كه هم حكومت و اصلاح‌طلبان در تعامل با جامعه و تعامل با يكديگر تجديدنظر كنند.

 


   حوادث اخیر مسوولیت اصلاح طلبان را دوچندان کرده است. آنها نمی توانند بنشینند و سیر حوادث را مشاهده کنند. خیابان و خشونت همچنانکه در این مدت شاهد آن بوده ایم، آکنده از حوادث غیرمترقبه و غیرقابل کنترل است.
    اصلاح طلبان با حکومت در رسانه ها سخن می‌گویند و هر روز فاصله آنها با حکومت بیشتر شده است. هر چند در  این شیوه تعامل اصلاح‌طلبان تنها مقصر نبوده اند، بلکه حکومت نیز خطا کرده است، اما با سنت تاریخی ایران همخوانی ندارد،  تعامل اهل قلم از رودکی و سعدی   تا... با حکومت اندرزنامه و چانه زنی در دیوان   بوده است.
   اصلاح گران ایرانی کنشگران واسطی  بودند که  از یک سو با هنر خود مردم را گرد می آوردند و از سوی دیگر  این پایگاه مردمی را تبدیل به  سرمایه ای برای تعامل با حکومت می ساختند تا آنها برمدار مردم حکومت کنند.  یکی از رموز بقای ایران وجود همین کنشگران واسط در عرصه هنر و سیاست بوده است، همین منش را باید ادامه داد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون