ادامه ندادن
درست قبلِ رسيدن، درست قبل رهايي بدون هيچ سكوتي، بدون هيچ صدايي
به اين معاشقه بيثمر ادامه ندادم بدون هيچ سكوتي، بدون هيچ صدايي
شبيه رفتنت از دست من به سمت رهايي شبي، شبيه خودت بيخبر، ادامه ندادم
چه بندها كه بريدي كه بند ناف غزل شد تو هر چه بال شكستي، بدل به قاب بغل شد
چه بغضها كه پس از تو، به چاي و آه بدل شد چه سالها كه شكستم، چه بغضها كه شكستم
چه سالها كه پريدم، به هيچ جا نرسيدم به پركشيدنِ بيبال و پر ادامه ندادم
محسن انشايي