شهر هرت
حسن لطفي
در يكي از قسمتهاي سريال در پوست شير، دو مامور پليس با لباس شخصي وارد مكاني ميشوند كه در آن اتومبيلها را اوراق ميكنند. يكي از آنها بدون نشان دادن كارت و معرفي خودش از صاحب مكان درخواست اطلاعات ميكند. (آنهم با لحني دستوري!) صاحب گاراژ كه مردي زندانرفته است از او درخواست كارت ميكند، مامور پليس كارتش را به او نشان ميدهد و با لحني نسبتا عصبي ميگويد از ظاهر ما پيدا نيست؟ اينكه صاحب مكان چه ميگويد و داستان فيلم چه ميشود، ربطي به چيزي كه در ذهن دارم ندارد، اگر دوست داريد خودتان به تماشايش بنشينيد. اما همان لحظهاي كه از آن صحبت كردم، ميتواند بهانه خوبي براي نوشتن درباره فراموش كردن قانون، جايگاه شغلي، اهميت احترام به مردم و تلاش براي اجراي درست قانون باشد. فراموشياي كه گاه ناخواسته و گاه به عمد انجام ميگيرد.
نتيجهاش هم كه معلوم است! ايجاد شهر هرت! شهري كه در لغتنامه دهخدا (به نقل از فرهنگ عاميانه جمالزاده) كنايه از جايي است بينظم و هر كه به هركه و مشوش و در هم و جايي كه در آن قانون و مقرراتي حكمفرما نباشد. (ظاهرا در اين شهر هر كس آتش به اختيار است) در اينكه وضعكنندگان و مجريان قانون مهمترين افراد براي جلوگيري از ايجاد شهر هرت هستند شكي نيست. البته در اينكه اين دو گروه ميتوانند مهمترين افراد براي ايجاد شهر هرت باشند نيز شكي نيست. در سالهاي گذشته و پيش از انقلاب پنجاه و هفت حكايتي بين مردم رواج داشت. حكايتي كه از گفتوگوي فرزندان يك وكيل مجلس و پاسباني پرده برميداشت. فرزنداني كه سعي ميكردند در مورد مهم بودن جايگاه پدرانشان حرف بزنند. فرزند وكيل ميگفت پدرش به اين دليل مهم است كه قانون تصويب ميكند. پسر پاسبان هم ميگفت پدرش با گرفتن پنجريال قانون تصويب شده پدر او را رد ميكند! ظاهرا آنطور كه مشخص است در سالهاي اخير پولي بين كسي رد و بدل نميشود اما بعضي از قانوننويسان اعتقادي به قانون ندارند (ظاهرا خودشان و حرفشان را قانون ميدانند) برخي از مجريان قانون هم.... بگذريم در روزهاي اخير برخورد با معترضين نشان ميدهد كه در ذهن عدهاي از قانونگذاران و مجريان قانون، نياز به رجوع به قوانين جاري كشور نيست. در بيانيههايي كه صادر ميشود چندان حرفي از رجوع به قانون نيست. براي برخورد با معترضين درخواست اشد مجازات ميشود، در صحبتها حرف از تيراندازي و كشتار مخالفان مثل آب خوردن ميكنند و... ظاهرا اين افراد فراموش كردهاند، اينجا ايران است و مردم نجيبي دارد كه به دنبال شهر هرت نيستند، اگر بودند به همان قانونگذار و پاسبان پنج ريالي اكتفا ميكردند.