عمامهپراني و تناقضهاي اخلاقي
كامبيز نوروزي
1- حركت اعتراضي اخير با انكار سبكي از زندگي آغاز ش د كه توسط نهادها و سازمانهاي رسمي حكومتي به جامعه ديكته ميشود. پوشش زنان از مهمترين نمادهاي طرز مواجهه نظام فرهنگ رسمي با جامعه است و بيش از هر چيز محل مجادله بوده است. برخوردهاي قهرآميز در قالب گشت ارشاد مجادلهها را سختتر و بيشتر كرد. مرگ تلخ مهسا اميني مانند نيشتري بر اين دُمل خيلي چيزها را بيرون ريخت. شعار زن، زندگي، آزادي زاده چنين وضعي است. اگرچه تفسيرهاي گونهگوني از اين شعار ارايه شده ولي اين تفسير هم قابل طرح است كه اين شعار ميخواهد نگاه به زنان را تغيير داده و اصلاح كند. محدوديتهايي كه به عنوان حجاب الزامي، ممنوعيت از ورود زنان به ورزشگاهها، ممنوعيت موتورسواري يا دوچرخهسواري زنان و مانند اينها اعمال ميشود مبتني بر يك نگاه غيراخلاقي است. اين نگاه ناخواسته زن را منشا يا مسبب فساد تلقي ميكند. نداشتن حجاب در ملأعام، حضور در ورزشگاهها به عنوان تماشاچي يا دوچرخهسواري و موتورسيكلتراني زنان موجب تحريك مردان شده و مقدمه فساد ميشود. زن، زندگي، آزادي در مقام انكار اين ديدگاه است و با نگاهي ايجابي با پيوند دادن زن به ركن زندگي، زن را از آن جايگاه ناشايسته مقدمه فساد به جايگاه شايسته انساني كه زندگي با او معنا مييابد، برميگرداند و تلاش ميكند آن نگاه غيراخلاقي را به نگاهي اخلاقي تغيير دهد. كمي بعدتر شعارهايي در ميان معترضان مطرح ميشود كه درست در نقطه مقابل زن، زندگي، آزادي مينشيند و زن را به همان جايگاه غيراخلاقي برميگرداند كه قصد مقابله با آن است. به تدريج شعارها رواج يافتند كه در اصطلاح به آنها الفاظ ركيك يا فحشهاي ناموسي گفته ميشود. مضمون اين شعارها كاملا جنسي و جنسيتي است. اگر مضمون شعار زن، زندگي، آزادي را احترام به زن و رجعت دادن زن به جايگاه انسانياش قلمداد كنيم، اين دسته شعارها مبتني بر ديدگاهي تحقيرآميز به زن و تكرار همان ديدگاهي است كه وقتي كسي ميخواهد به ديگري حمله كلامي كند، زنان خويشاوند او را هدف ناسزا قرار ميدهد. اينجا موضوع فقط اين نيست كه اين الفاظ ركيك و بيادبانهاند و خلاف اخلاق عمومياند كه هستند. مهمتر اين است كه اين شعارهاي جنسي و جنسيتي در تضاد كامل با همان شعاري است كه آغازگر حركت اعتراضي اخير شد. اين نوع شعارها دقيقا مبتني بر همان نگاهند كه زن را بالقوه عامل و مقدمه فساد ميداند...
براي مقابله با مرد بايد به زنان خويشاوند او توهينهاي جنسي كرد و از جنسيت زن براي مقابله با مردش به عنوان يك اسلحه استفاده كرد.
2- كاري به نام عمامهپراني مشهور شده است. بگذريم از اينكه آن روحاني كه پاي پياده در خيابان ميرود و منتظر تاكسي يا اتوبوس است حتما كارهاي در سيستم حكومتي نيست و مثل بسياري ديگر از مردم يك زندگي عادي دارد. نيز هم بگذريم از اينكه اين قبيل روحانيون جزاي عمل بخشي از همكسوتان خود را ميدهند كه در مقام قدرت به سوي و سود مردم نرفتهاند. نكته مهمتر چيز ديگري است كه مضمون اصلي يا حداقل نقطه آغازين حركت اعتراضي اخير موضوع آزادي پوشش با تاكيد بر آزادي پوشش زنان بوده است. آنچه به نام عمامهپراني شهرت يافته نقض صريح و آشكار حق آزادي پوشش است. روحانيون لباسي متفاوت از ديگران دارند. آنها حق دارند آنچه ميخواهند بر تن كنند. تعرض به يك روحاني به عنوان عمامهپراني به معناي انكار حق آزادي پوشش اوست. اين عمل تعرض به حق آزادي عقيده و آزادي بيان هم محسوب ميشود. در همه جوامع لباس روحاني از همه اديان تنها لباسي است كه آشكارا عقايد فرد را بيان ميكند. هيچ لباس ديگري نيست كه مانند لباس روحاني به منزله بيان عقيده باشد. وقتي آزادي پوشش، آزادي عقيده و آزادي بيان از اهداف اعتراضات اخير است، چرا اين حقوق در اين مورد رعايت نميشود؟ اين يك تناقض است. تعرض به پوشش يك روحاني عينا تعرض به حق آزادي عقيده و آزادي بيان اوست كه فارغ از مباحث حقوقي، عملي كاملا غيراخلاقي است.
توهينهاي جنسي و جنسيتي و عمامهپراني، گفتار و رفتارياند كه تناقضهاي اخلاقي درون اين اعتراضها را به نمايش ميگذارند. بايد دلايل رفتار معترضان را درك كرد. آنها ستم بردهاند، معترض و عصباني و خواهان دامنهاي از تغييراتند. بايد اين دلايل را جدي گرفت، صداي آنها را شنيد، سخنشان را فهم كرد و در ترميم و بهبود وضعيت و كاستن از رنج عمومي همت كرد. اما شناخت دلايل عمل افراد الزاما موجب تاييد اخلاقي يا مشروعيت آنها نيست. اينكه معلوم شد آن فرد تحت چه شرايط سختي بوده و حتي شايسته همدردي است، موجب معافيت از تقبيح اخلاقي نيست. هر حركت فردي يا اجتماعي اهدافي را دنبال ميكند. ميزان مطابقت كنشها و گفتارها با آن اهداف نشان دهنده ميزان وفاداري به آنهاست.