آنچه خردمندان نميخواستند!
جعفر گلابي
دارد ميشود! همانكه خردمندان نميخواستند، همان كه اشك دلسوزان را درآورده بود، همان نهي كه با فرياد و از سوي خشونتپرهيزان ابراز ميشد...گويي ديگر سخن خير و صلاح و سداد چندان خريدار ندارد و تكراري و مكروه مينمايد!مصافي بزرگ در كشور در جريان است، بر اثر نارضايتي از انواع اشتباهها و ناكارآمدي مديريتها و ندانمكاريها و اختلاسها و تنگنظريها و سختگيريها و تحريمها و اوضاع بد اقتصادي. حدود دوماه است بسياري از شهرها صحنه اعتراضات و درگيريهاي خياباني است.معترضان خشمگين آرام نگرفتهاند و البته تاكنون هيچگونه طرح يا برنامه يا ايدهاي از سوي دولت براي فروكش كردن خشم اين جوانان ارايه نشده است و ظاهرا فقط به مواجهه و كنترل اعتراضات اكتفا ميشود.هر ناظر آگاهي با توجه به شرايط سخت كشور و وجود انواع تهديدهاي داخلي و خارجي احتمال بروز يا آغاز خسارتهاي بزرگ و غيرقابل جبران از طريق تصاعد خشونتها را بعيد نميداند ولي همچنان نسخههاي ساده پيچيده ميشود و مواجهه اقناعي و پاسخهاي عملي براي رفع انواع دغدغهها و مطالبات اساسي مردم ديده نميشود.كاملا روشن است كه شبكههاي ماهوارهاي و انواع سايتها و شبكههاي مجازي بيگانه كه ايران آزاد و آباد به هيچوجه مطلوبشان نيست كارزار بزرگي را آغاز كردهاند كه اعتراضات را خشونتبار كنند و چه بسا عواملي هم در ميدان حضور داشته باشند كه بر وخامت اوضاع بيفزايند.ناگفته پيداست كه پادزهر چنين برنامهاي تمهيد آرامش و جدا كردن صف معترضان از خشونتطلبان و فراهم آوردن امكان اعتراض مسالمتآميز و تغيير بسياري از سياستهاست.از ابتداي وقوع درگيريها و تجمعات خياباني بسياري از جامعهشناسان و دانشمندان و سياستمداران آيندهانديش خواستار مدارا با معترضان شدند و حتي برخي مسوولان بلندپايه هم اعتراض را جداي از اغتشاش دانستند ولي در عمل تحولي صورت نگرفت.
نكته بسيار مهم در اين ميان نبرد سنگيني است كه در فضاي رسانهاي شكل گرفته و جالب است كه بخش بزرگي از گلولههاي خبري و تحليلي شليك شده از دو طرف متوجه مصلحان ناهي از خشونت است.در اين سو كم نيستند تريبونداراني كه خشونت را چاره كار ميدانند و مكررا بر آن تاكيد ميكنند و در آن سو شبكههاي ماهوارهاي انواع تحليلگران با القاب پرطمطراق را به صحنه آوردهاند تا اوضاع را به سمت انفجار پيش ببرند.جالب است يكي از مصاحبهشوندگان كه در ينگه دنيا در ساحل رفاه و امن و عيش خود نشسته است بدون شرم و لكنت زبان از جوانان ميخواست كه لحظهاي آرام نگيرند و هرگز و در هيچ شرايطي و با هر خطري به خانه نروند!وي در عين حال موكدا افاضه ميفرمود كه كار تمام است فقط مواظب اصلاحطلبان باشيد كه آنها ممكن است اوضاع را به سوي آرامش و حلوفصل اصولي ماجرا پيش ببرند و برخي مطالبات را برآورده سازند! در دنياي مجازي وضع از اين هم بدتر است، اگر كسي از خشم و تنفر و رويارويي و كشتن و كشته شدن بنويسد با استقبالها و هورا كشيدن روبهرو ميشود ولي اگر از تلاش براي جلوگيري از خونريزي و خشونت و يافتن راهحلهاي ميانه و حقطلبانه براي برونرفت از اين بحران خطرناك بنويسد با انواع تهمتها و فحاشيهاي وقيحانه روبهرو ميشود!ديگر اصطلاح نفت نريختن روي آتش را به شوخي بچهگانه مبدل كردهاند تا ناصحان و ايراندوستان و خردمندان و متعهدان و محترمان صحنه را خالي كنند و ميدان به دست ويرانيخواهان بيفتد و ايران عزير به سوي سراشيبي بدون بازگشت پيش برود.افراطيون بخواهند يا نخواهند در چنين جهتي حركت ميكنند و تكليف رقباي منطقهاي و چهرههاي فرصتطلب كه اكنون اوج شعف خود را نشان ميدهند و نان در پياله خون جوانان ما گذاشتهاند تا ويلاهاي اهدايي به ايشان بزرگتر شود، روشن است.در اين فضاي هيجاني كه عقلانيت و آيندهانديشي خريدار ندارد، چگونه بگوييم كه ايران در خطر است؟ تهديدهايي كه اگر وضع كنوني ادامه پيدا كند، ممكن است با خطرهاي تاريخي ديگر قابل قياس نباشد، فعال ميشوند؟ هميشه راه سومي وجود دارد و بلوغ بشر بارها اين معنا را اثبات و تجربه كرده است.راه سوم مبتني بر اصلاح روشهاي غلط و تامين خواستههاي اصولي مردم كه بارها به مدنيترين شكل ممكن ابراز شده و خيلي تلاش شد كه به چنين نقطه غمانگيزي نرسيم، عقلا بسيار مايه گذاشتند و آبرو پيش آوردند كه هر روز عزايي نبينيم ولي زورشان نرسيد و هنوز فريادشان بلند است و تيرهاي زهرآگين افترا و ناسزا را به جان ميخرند، بلكه بحران موجود بر اساس اراده مردم برطرف شود و نقطه عطفي در رسيدن به آرامش و شور زندگي و جاري شدن عدالت و آزادي با كمترين هزينه تمهيدشود.نارضايتي موجود در بطن جامعه قابل انكار نيست ولي به نظر ميآيد هنوز تودههاي مردم اميد دارند كه عقلاي جامعه گرد آيند و مسوولان سخنان حق را بشنوند و با اكرام عملي و نه شعاري نسبت به مردم، جامعه را از گردنههاي سخت پيشرو به سلامت عبور دهند و اين شدني است.