• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5356 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۳۰ آبان

آتش‌افروزان خرمن نفاق

سهيلا لشكري

امروز با شمار تقويم، حدود 50 روز از فريادهاي دادخواهانه و مطالبه‌گرانه مردم ايران مي‌گذرد. اين روزها براي‌مان سخت مي‌گذرد. هر ساعت و ثانيه‌اش سالي است. پر از اشكيم و آه و پشت چهره‌هاي آرام و خسته‌مان دريايي از تشويش و ناآرامي است. تلخ مي‌گذرد اين روزها از دردهايي كه از چپ و راست قرارمان را بي‌قرار مي‌كند. اما در كنار اغتشاش و آشفته‌حالي‌هاي خودمان ديدن و حضور پررنگ و پشت پرده برخي جبهه‌ها، گروه‌ها و بلوك‌هاي قدرت كه پرچم صلح به دست گرفته‌اند و نقش دايه دلسوزتر از مادر را بازي مي‌كنند احوال‌مان را خراب‌تر مي‌كند و نمكي مي‌شوند بر زخم. دست‌هاي قدرتي كه هيچ‌چيز براي‌شان مهم نيست مگر رسيدن به اهداف شوم قدرت‌طلبانه‌شان. همان‌هايي كه آزمايش پس داده‌اند، همان‌هايي كه براي رسيدن به خواسته‌هاي‌شان از جاري كردن درياي خون هم ابايي ندارند. اما ما ملتي هوشيار و با درايتيم كه نه حافظه ضعيفي داريم و نه فراموشكار هستيم. مگر فراموش مي‌كنيم به ظاهر دوستان كه چه بر سر مردم ايران گذشت و چه بر سر اين مردم گذرانديد. تحريم دارويي امريكا عليه ايران و از دست دادن و به خطر انداحتن جان صدها و هزاران بيمار تحريم دولت بود يا مردم، قطعا تيشه‌اي بود كه بر ريشه اين مردم فرود آمد. فراموش نكرده و نخواهيم كرد حادثه منا و نقشه شوم عربستان و گرفتن جان صدها زن، دختر و پير و جوان ايراني را، همان‌هايي كه از پوست و گوشت‌مان بودند. به ظاهر دوستان در لباس ميش، شاه‌بانوي پادگان اشرف مگر فراموش مي‌كنيم شست‌وشوي مغزي جوانان و زنان و مردان اين سرزمين و محروم كردن‌شان از حق حيات و فاجعه‌ها و جنايت‌هايي را كه در اين قصر دروغين و جرثومه فساد شكل داديد و دامن زديد. مگر فراموش مي‌كنيم، بلوك‌هاي قدرت، علم كردن صدام لعنت عليه و هشت سال جنگ تحميلي و ريختن جان صدها هزار جوان ايراني را، همان‌هايي كه براي دفاع از شرافت زنان و دختران و خاك اين سرزمين قد علم كردند تا بار ديگر سرزمين و شرافت‌شان لگدكوب بيگانگان نشود، همان‌هايي كه نمادي از غيرت، شجاعت و مردانگي به معناي تام كلمه بودند...

 يادمان نمي‌رود سكوت‌تان در مقابل بمباران شيميايي شهرهاي مرزي‌مان، يادمان نمي‌رود از خرمشهرهايي كه خونين‌شهر شد و دگر رنگ خرمي به خود نگرفت. فراموش كرده‌ايد يا ما را فراموشكار مي‌دانيد؟ «گر سنگ از اين حديث بنالد عجب مدار». حال به دنبال چه مي‌گرديد؟ گوشت نذري؟ بلوك‌هاي قدرت چه شرق باشيد چه غرب و چه نوچه‌هاي‌تان ما خوب مي‌دانيم كه هيچ‌چيز براي‌تان مهم نيست جز رسيدن به اهداف شوم قدرت‌طلبانه‌تان. هويت‌تان غارت، چپاول، استعمار و استثمار ملت‌هاي جهان سوم بوده و است؛ براي‌تان مهم نيست كه كوچك و بزرگ زير چكمه‌هاي قدرت‌طلبانه‌تان له شوند. بهترين آموزگار تاريخ است و تاريخ خوب به ما هويت‌تان را نشان داد. به ظاهر دوستان، علم‌داران صلح، درد ما درد خودمان است، درد ما خودمان را درد مي‌كند؛ پس «دردم نهفته به ز طبيبان مدعي». پس نه دايه دلسوزتر از مادر شويد و نه كاسه داغ‌تر از آش، امتحان‌هاي شما ما را بس است. به ظاهر دوستان، ميش‌جامه‌گان، قدرت‌طلبان، منافقين، منفعت‌پيشگان، اختلاس‌گران، نوكيسه‌گان و تمام كساني كه در راه اين خاك و اين مرز و بوم ذره‌اي خيانت كرده‌ايد، كاسه كوزه‌تان را جمع كنيد تا سايه شوم‌تان مثل بختك بر اين سرزمين نيفتد، آسمان وطنم نياز به هواي تازه دارد، هواي تازه‌اي كه آن را استشمام كنيم و تا عمق جان ببريم، آري آسماني آبي كه در آن به بي‌كران‌ها پرواز كنيم و بالي براي پرواز.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون